راه ترقی

آخرين مطالب

رفیقدوست: اگر عفت خانم نبود آقای هاشمی شهید می‌شدند گفتگو

رفیقدوست: اگر عفت خانم نبود آقای هاشمی شهید می‌شدند
  بزرگنمايي:

راه ترقی - خبرآنلاین / محسن رفیقدوست در «کافه خبر» گفت: آیت الله هاشمی معتقد بود که باید کف جامعه را بالا بیاوریم. اصولا نباید فقیر داشته باشیم که به او کمک کنیم. حتی این جمله را یک بار از ایشان شنیدم که باید جوری زندگی کنیم که فقیر نداشته باشیم و فقیر پروری هم نکنیم.
«درمورد شخصیت علمی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و مبارزاتی آیت الله هاشمی حرف بسیار بیشتر از آن است که بتوان در یک گفتگو ولو با محسن رفیقدوست، یک شخصیت با سابقه سیاسی مطرح کرد اما...»
محسن رفیقدوست، اولین وزیر سپاه و مبارز دوران انقلابکه روزگار 84 سالگی خود را سپری می کند، چند روز مانده به هشتمین سالگرد رحلت آیت الله هاشمی مهمان ما در «کافه خبر» بود.او در این نشست یک ساعته خاطراتی از مرحوم هاشمی رفسنجانی قبل و بعد از انقلاب را روایت کرد، از ماجرای اولین آشنایی با اکبر هاشمی رفسنجانی گفت تا روزهایی که دیگر هر دو از مسئولان نظام جمهوری اسلامی شده بودند، یک وزیر بود و دیگری رئیس مجلس و ....
رفیقدوست در این گپ و گفت یک ساعته با «محمد مهاجری» از تیزهوشی آیت الله روایت کرد، از نگاه توسعه گرا و اقتصادی او، از ماجرای پایان یافتن جنگ، دروغ ها درباره زندگی تجملی آیت الله هاشمی و ....
مشروح گفتگوی با محسن رفیقدوست، اولین وزیر سپاه را در «کافه خبر» خبرگزاری خبرآنلاین بخوانید؛
******
* آقای رفیقدوست! اولین باری که آقای هاشمی را دیدید چه سالی بود؟
سال 1336 بود، رفیقی داشتم به نام علی حیدری که برادرش طلبه ای در قم بود. ما رفتیم که برادر او را ببینیم. آن جا با مرحوم هاشمی رفسنجانی آشنا شدم و از همانجا هم با او رفیق شدم. بعد از این که نهضت امام شروع شد، دو سه سالی بود که رفاقت داشتیم.
* آخرین باری که آقای هاشمی را دیدید چه زمانی بود؟
آخرین بار یکی دو هفته قبل از رحلتشان بود که به ملاقاتشان رفتم. کاری هم نداشتم. فقط به ملاقاتشان رفتم. صحبت کردیم. ولی چون کاری نبود خاطرم نیست چه صحبتی داشتیم.
آقای هاشمی در سالاریه قم برای طلبه ها خانه سازی کرد
* آقای رفیقدوست یکی از ویژگی‌های اصلی که برای آقای هاشمی می‌گویند این است که از همان دوران جوانی، فردی بسیار توسعه گرا بودند و دنبال خلق ثروت برای کشور بودند. اگر نمونه‌هایی از این مورد خاطرتان هست بفرمایید.
ما دو شرکت داشتیم، یکی دژساز و یکی دژساز نو که اول یکی بودند و بعد جدا شدند، یکی از افراد موثر و سهامدار شرکت دژساز، آقای هاشمی بود که در قم، منطقه سالاریه که متعلق به مرحوم تولیت بود، این شرکت را خرید و برای طلبه ها خانه سازی کرد. این جا بود که باهم شریک بودیم. ولی همان زمان که در مجلس بود، یک رفیق مشترک به نام حاج محمد درویش داشتیم که به علت اشتغالات ایشان و کوچک بودن بچه ها، کارهای عمده آقای هاشمی را ایشان انجام می‌داد.
آقای درویش پیش من کار می‌کرد. یه بار به او گفتم الان برای آقای هاشمی چه کار می‌کنی؟ گفت در خیابان گرگان یک گاراژ بود که آقای هاشمی آن جا را خریده است و داریم آن جا را می‌سازیم. هیچ وقت بیکار نبود، همیشه کار می‌کرد و همیشه همه را دعوت به کار می‌کرد.
آقای هاشمی اهل این نبود که خودش را فقیر نشان دهد
* آقای رفیقدوست! یکی از نکاتی که درمورد آقای هاشمی گفته می‌شود این است که ایشان خیلی اهل ریا و تظاهر نبود. برای همین هیچ وقت ژست ساده زیستی نمی‌گرفت. این ریشه در کجا داشت؟
اولاً یکی از معدود روحانیونی بود که هرگز در عمرش از لباس روحانیت ارتزاق نکرد. ایشان یک پای ثابت سخنرانی هیئتی بود که من از بچگی در آن هیئت بوده و هستم. هنوز محرم و ماه صفر به هیئت انصارالحسین می‌روم. سخنرانی اصلی ایشان و مقام معظم رهبری و آقای طاهری خرم آبادی بودند، ولی بیشتر ایشان بود و یکی از کارهایی که می‌کرد این بود که همه ما را در ‌آن هیئت سخنران کرد، یعنی تابلو آورده بود و می‌گفت آن جا سخنرانی کنید.
آقای هاشمی اهل این نبود که خودش را فقیر نشان دهد. حتی یادم است که وقتی مدرسه رفاه را می‌خواستیم در سال 1345 پایه ریزی کنیم، عده ای از دوستانی که دستشان به دهانشان می رسید جمع شده بودند، یک نفر به نام حاج حسین فرشچی که تاجر فرش بود 200 هزار تومان داد، ما همه 50 هزار تومان دادیم و آقای هاشمی 100 هزار تومان. یعنی در این کارها خودش اول پیش قدم می‌شد، هیچ وقت هم احساس این که نیاز دارد را کسی نفهمید. حتی برخی مواقع به ما هم کمک می‌کرد که نیاز داشتیم. از خودش و پدرش داشت. وضع خانواده اش خوب بود. لذا نه پنهان می‌کرد و یا جوری عمل می‌کرد که فکر کنند احتیاج دارد. تا آخر عمر هم هرکجا رفت، سخنرانی کرد چیزی نگرفت.
من تجمل در خانه آیت الله هاشمی ندیدم
* برخی‌ها می‌گویند آقای هاشمی کسی بود که باعث ایجاد فرهنگ تجمل در کشور شد. خطبه نماز جمعه ای را هم مثال می‌زنند که...
این حرف دروغ است. از اول آشنایی تا ارتحالشان به خانه ایشان رفتیم. همیشه زندگی شان در سطح متوسط بود. هیچ وقت در سطح عالی نبود و به قول ما لات های جنوب شهر هیچ وقت هم گدا بازی در نمی‌آورد. زندگی می‌کرد و فرش و مبل عادی داشت. من تجمل در خانه ایشان ندیدم.
آیت الله هاشمی از اول معتقد نبود که به بچه هایش سخت بگیرد
* مخالفان آقای هاشمی در هر دو جناح سیاسی بودند. هم در جریان اصولگرا بودند که به ایشان منتقد بودند و هم در مقطعی بخشی از جریان اصلاح طلب با ایشان اختلافاتی داشتند و گاهی این اختلافات به جایی می‌رسید که به بحث‌های تندی می‌رسید. ریشه این اختلافات را کجا می‌دیدید؟
هر دو طیف بخاطر ثابت قدم بودن و ثابت رأی بودن آقای هاشمی به ایشان حمله می کردند. یعنی به زندگی خودش معتقد بود و چه راستی و چه چپی وقتی به این زندگی اعتراض می‌کردند، از او جواب نمی‌گرفتند. یکی از ایراداتی که هم تیپ‌های ما به ایشان می‌گرفتند، لیبرال مسلکی ایشان در خانواده بود. خانواده هایمان با هم رفت و آمدهای زیادی داشتند. ولی از اول معتقد نبود که به بچه هایش سخت بگیرد.
می گفت باید این‌ها خودشان رشد کنند و بزرگ شوند، باید خودشان باشند، نه تحت تحمیل من راه انتخاب کنند. مثلا این را به ایشان اعتراض می‌کردند و او می‌گفت بچه من که به سن رشد رسید باید خودش زندگی کند. نه این که دست او را بگیرم و ببرم. او به این صورت درست نمی‌شود. بعد آن چه که در خود دارد بروز می‌دهد و زحمت من هدر می‌رود. تا آخرش هم همین عقیده را داشت. وجود این 5 بازمانده و هرکدام یک جور بودشنان معلوم است که خودشان هستند.
آقای هاشمی معتقد بود که اصولا نباید فقیر داشته باشیم که به او کمک کنیم
* در حوزه مسائل اجتماعی انتقادی که به آقای هاشمی وارد بود این است که خیلی به فکر اقشار کم درآمد نیستند و مدل توسعه ای که دارند، مدل توسعه سرمایه داری است. این انتقاد را وارد نمی‌دانستید؟
این که ایشان به فکر طبقه فقیر نبود در کل درست نیست. بعضا یک حرکت‌هایی برای کمک به محرومین می‌کردیم و آقای هاشمی در همه این‌ها شرکت می‌کرد. ولی وقتی در زمامداری قرار گرفت، معتقد بود که باید کف جامعه را بالا بیاوریم. اصولا نباید فقیر داشته باشیم که به او کمک کنیم. حتی این جمله را یک بار از ایشان شنیدم که باید جوری زندگی کنیم که فقیر نداشته باشیم و فقیر پروری هم نکنیم. اصلاً بحثی را خدمت ایشان داشتیم که این را یک روز از امام سوال کردم که در اسلام، آیا درآمد حدی دارد؟ آقای هاشمی می‌گفت در هر کجای قرآن می‌گردیم، یک آیه پیدا نمی‌کنیم که درآمد حدی دارد. اما وقتی درآمد حاصل شد، در نگه داشتنش خیلی آیه و روایت داریم که معروف ترینش کلام مولا درباره وفور نعمت بود که می‌فرمودند معنی این حرف این نیست که اینجا با مال مردم ساخته شده است نه بلکه اینجا وقتی ساخته شد، آن حق داده نمی‌شود. بعد هم می‌گفتند که اصلاً باید درآورد که خرج کرد. به قول خودشان که آن زمان می‌گفت جامعه بی طبقه توحیدی که شعار می‌دهند، چرا رویشان نمی‌شود که بگویند کمونیستی؟ آیه‌های زیادی درمورد انفاق داریم. انفاق را برای فقرا نیاورده اند بلکه برای اغنیا است.
روزی در هیئت انصار بود که ایشان در آنجا تفسیر می‌کردند، به آیه ای از قرآن رسیدند به این ترتیب که از شما سوال می‌کنند که چه چیزی را انفاق کنیم؟ قل العفو. من تا آن زمان نمی‌فهمیدم که این قل العفو چیست. مفصل صحبت کرد و در نهایت گفتند هرچه زیادی شد. تعبیری آن روز داشتند که در اسلام، مالکیت خصوصی، اعتباری است. خدا مالکی است. وقتی جامعه به آن مال احتیاج دارد، المال، مال الله و الناس، عیال الله است. آن موقع آن که دارد باید به آن که ندارد بدهد.
ماجرای برکنار شدن رفیقدوست در زمان جنگ توسط آیت الله هاشمی
* آقای رفیقدوست! از کجا در جنگ با آقای هاشمی چفت شدید؟
از نظر تاریخی، از اول جنگ هم با آقای هاشمی و هم با مقام معظم رهبری و هم شخص امام در ارتباط نزدیک بودم. حتی زمانی که بودجه ای که برای دفاع در مجلس تصویب کردند و کفاف نمی‌داد و من برنامه ای برای تولید سلاح داشتم، آقای هاشمی گفت که شما نامه بنویسید و از امام بگیرید. اتفاقا نامه ای نوشتم و خدمت امام بردم و امام فرمودند آقای هاشمی تایید کند. آقای هاشمی زیر آن تایید کرد.
آقای هاشمی از وقتی که از طرف امام، مسئولیت پیدا کرد، خیلی راهگشا بود. تا زمانی که معتقد بود باید جنگ تمام شود، داستان تمام شدن جنگ هم داستان جالبی است(خنده). مرحوم هاشمی به این نتیجه رسید که در جنگ نمی‌توانیم پیروز میدان شویم، صدام را ساقط کنیم و بغداد را بگیریم. لذا این جنگ به درد نمی‌خورد و تصمیم گرفت که تمامش کند. این را در مصاحبه‌های عمومی نگفته ام و برای شما می‌گویم.
در کتاب خاطراتم نوشته ام و برای تاریخ می‌گویم. ایشان روزی من را صدا کرد و گفت که در حقیقت جنگ افروز تویی، گفتم من پشتیبانم. گفت ببین حاج محسن! ما باهم خیلی سال است رفیق هستیم. این آقای رضایی نقشه ای می‌کشد و دست تو می‌دهد، تو هم چیزهایی به او می‌گویی و ده قدم جلو می‌روی و ده قدم عقب می‌آیی. این جنگ نشد. من برای این که جنگ را تمام کنم اول باید تکلیف تو را روشن کنم. تو چه کاره ای؟ گفتم من وزیر سپاه هستم، گفت شغلی دیگری هم داری، تو معاون لجستیکی محسن {رضایی} هم هستی، من هم از طرف امام فرمانده جنگ هستم، از آن سمت تو را عزل می‌کنم، برو در وزارتخانه ات بنشین و فعلا کاری به جنگ نداشته باش.
دید من شیطانی می کنم، دفعه اولی که می‌خواستم وزیر شوم، سخنرانی در دفاع از من کرد که مشخص بود رأی می‌آورم. بار دوم هیچ نمی‌گفت و فقط به مخالفین اجازه می‌داد و بعد هم موقع رأی گیری بلند شد و رفت، به قول خودش من را از راه جنگ برداشت. روزی من را صدا کرد و با این پُز وارد شد که این دولت شعار جنگ می‌دهد ولی در جنگ نمی‌آید. گفت حضرتعالی که فعلاً در وزارتخانه می‌نشینید و من هم فرمانده جنگ هستم، می‌خواهم یک ستاد تشکیل دهم. آقای موسوی رئیس ستاد، آقای بهزاد نبوی لجستیک، آقای خاتمی تبلیغات جنگ و روغنی زنجانی بودجه، شماها کنار بروید. نقشه کش بود و قشنگ کار را اداره می‌کرد، ما رفتیم. بعد هم من را خواست و گفت محسن! ما با هم خیلی وقت از رفیقیم، برو کنار و دیگر نباش. آقای رضایی را خواستند و گفتند اگر بخواهیم جنگ تمام شود چه می‌خواهید؟ یک صورت داد. آن صورت را خدمت امام برد و گفت آقای رضایی می‌گوید اگر این صورت را بدهید، ما نمی‌توانیم تهیه کنیم؟ امام هم قطعنامه را پذیرفت. من هم واقعاً به دستور آقای هاشمی رفتم. بعد از چند ماه آن صورت را گرفتم و محسن را هم خواستم و گفتم این‌ها را باهم می‌خواستی؟ گفت برای چهار سال می‌خواستم. گفت من می‌توانستم تهیه کنم. گفت نه آن‌ها گرفته بودند که جنگ را تمام کنند. (خنده)
*شما این را در گلایه از آقای هاشمی گفتید؟
خیر، در این قسمتش، دولتی‌ها ستاد را تشکیل داده بودند. خود آقای هاشمی کنار بود. شاید از پشت صحنه اداره می‌کرد اما تصمیم داشت جنگ را تمام کند.
آقای هاشمی با تشکیل سه نیروی سپاه مخالف بود
* مخالفان آقای هاشمی می‌گویند که او جام زهر را به امام نوشاند. قبول دارید؟
درمورد جام زهر، امام نامه ای سه ماه بعد نوشته است، البته در جلسه ای شبیه به این در صدا و سیما، نامه دوم امام را خواندیم. اصلاً آن جام زهر و همه این‌ها را پاک می‌کرد. به قدری از رزمنده‌های اسلام و کارهایی که در جنگ کردند تعریف می‌کرد که می‌گفتیم آیا او همانی است که نامه قبل را نوشته است؟ امام نشناخته آمد و نشناخته رفت، انسانی عجیب بود. من کره بودم و امام فرمان تشکیل سه نیرو را به محسن رضایی داد.
حتی به من زنگ زدند که زود سفر را تمام کن و بیا. من که آمدم گفتند امام گفته که سه نیرو تشکیل شود. البته امروز می‌فهمیم که امام چقدر عالی گفتند. حضور سپاه در دریا و هوا و فضای سپاه، در این مرحله اخیر، آبرو و حیثیت را حفظ کرد. من خدمت آقای هاشمی رفتم، نظریه ای داشت که با نظریه مقام معظم رهبری متفاوت بود. به خدمت امام رفتم و گفتم که فرمان داده اید من نبودم و آمده ام. آقای رضایی هم می‌گویند شروع کن، دو تا آقایان هم دو نظر دارند. با چه روشی پیش بروم؟ گفت با روش خودت کار را راه بینداز. آقای هاشمی با تشکیل سه نیروی سپاه مخالف بود.
هاشمی گفت شما من را رهایم نمی‌کنید اما...
* آقای رفیقدوست! شما قبل از انقلاب کار مبارزاتی کردید و آقای هاشمی هم در آن جریانات بودند. قدرت سازماندهی ایشان را چطور می‌دیدید؟ باتوجه به این که آقای هاشمی از طرفی با جریان بازار مرتبط بود و از طرفی با جریان روشنفکری و از سوی دیگر با جریان روحانیت. ایشان چطور این جریانات را به هم ربط می‌داد؟
آقای هاشمی سه جریان را اداره می‌کرد. هم روشنفکران، هم بازاری‌ها و هم روحانیون. یادم است که به من گفت که فردی، که نمی‌خواهم اسمش را ببرم، چون مشهور نشد ولی مسئول شد، کمونیست است. به نحوی در دانشگاه تهران برو و با آشنایانی که داری بحثی با او شروع کن که ببینی کمونیست است یا نه. او را در دانشگاه پیدا کردم و بحثی هم باهم کردیم. به آقای هاشمی گفتم که نفهمیدم کمونیست است ولی فهمیدم مسلمان نیست (خنده). دقت روی این مسائل داشت و از همه ابزارهایش استفاده می‌کرد. در طیف ما کمتر مخالف داشت. همه دوستش داشتند و او را می شناختند. 
بعد از انقلاب که سر کار بودم و در دولت بودم، یک روز به او گفتم که آ شیخ اکبر، همه به او این عنوان را می‌گفتیم و عفت خانم هم همین را دوست داشت، از سال‌های قبل با او بوده ایم. چرا از آن جناح که در راس آن آقای بهزاد نبوی بود بیشتر حمایت می‌کنی تا ما؟ گفت تو عقلت نمی‌رسد؟ شما که من را رها نمی‌کنید. شما را هر کاری کنم رهایم نمی‌کنید. با من قهر می‌کنید، بدتان می آید ولی رهایم نمی‌کنید، چون ریشه دارید. من الان تکلیف خودم می‌دانم که آن‌ها را هم جذب کنم. همین کار را هم کرده بود. هنر جذبش هنر بالایی بود.
هاشمی گفت وقتی نخست وزیر مملکت تصمیم گرفته، مانند بچه آدم گوش کن
* شما به ایشان هیچ وقت انتقاد کردید؟ یا حالت جر و بحثی شود؟
زیاد رخ داد. داستانی در دولت بود که در خاطراتم گفته ام. چون یک رقم بالایی هم ارز مصرف می‌شد، برای جنگ می‌خواستم که بنز 911 بیاورم. قانون مملکت می‌گفت باید مهر عدم ساخت وزارت صنایع سنگین بخورد. فکر می‌کردیم می‌توانیم این را بشکنیم. به سراغ بنز در آلمان رفتیم و همین 911 را خواستیم. گفت من نمی‌سازم، اشمیت می‌سازد. سراغ اشمیت رفتیم که 5000 تا از این‌ها به قیمت دانه ای 49 هزار مارک بخریم. ایشان نمایندگی بنز را داشت و می‌گفت 67 هزار مارک. بین من و وزارت صنایع سنگین اختلاف شد. موضوع را به آقای مهندس موسوی نوشتم که ما این وسیله را لازم داریم و تفاوتش 90 میلیون مارک است. 
آقای موسوی هم به مشاور سیاسی خود به نام سرهنگ شیرازیون که افسر بازنشسته شهربان و فرد خوبی بود مسئولت داد که او با من مذاکره کرد و با وزارت صنایع سنگین هم صحبت کرد و زیر نامه من نوشت که مصلحت است این ماشین‌ها توسط وزارت سپاه وارد شود. آقای موسوی که به شدت تحت تاثیر بهزاد نبوی بود، زیرش نوشت که توسط وزارت صنایع سنگین وارد شود. توقع داشتم آقای هاشمی اینجا دخالت کند.
پیش او رفتم و گفتم من داد می‌زنم و سخنرانی می‌کنم و مصاحبه می‌کنم. {آقای هاشمی} گفت وقتی نخست وزیر مملکت تصمیم گرفته، مانند بچه آدم گوش کن. حتما مصلحتی بوده است. گفتم چه مصلحتی؟ ایشان بیش از اینکه تحت تاثیر مملکت باشد تحت تاثیر بهزاد {نبوی} بوده است. هر کاری کردم کمک نکرد. موقعی که از اتاقش بیرون آمدم آقای ساداتیان گفت چرا انقدر داد زدی؟ همه آدم‌ها بیرون فهمیدند.
پیش آقای هاشمی از رئیس کمیسیون دفاع شکایت کردم، او را توبیخ کرد
* آقای رفیقدوست! شما آقای هاشمی را همان آخوند سنتی می‌دیدید که از هیئت انصارالحسین تا آخر سنتی بودند؟ دوما برخی چهره ها به به تیزهوشی آقای هاشمی اشاره دارند، پیش آمده بود که مثلا سعی کنید که ایشان را دور بزنید؟
انصافا در عمرم هوشیارتر از آقای هاشمی ندیدم. یک بار در وزارت سپاه داشتم موشک تاو می‌ساختم. چند سال هم طول کشید. اواسط کار، ایشان را دعوت کردم و به باغ شیان آمدند. دفترشان یک ساعت وقت گذاشته بودند. ولی ایشان 9 ساعت وقت گذاشت و تا ظهر گفت مانند هر روز خوابم را بکنم و ناهارم را بخورم و دوباره آمد. یک سری ایرادات گرفت و جایی هم یادداشت نکرد. سال بعد که آمد، اول یکی یکی سراغ ایراداتش را گرفت. از نظر ضریب هوشی، واقعا کسی را مانند ایشان ندیدم.
خارج از سوال شما، فرد پر دل و جرئتی بود که این را نمایش نمی‌داد. یعنی اهل ریسک بود. در مسائل نظامی هم وقتی به او می‌گفتم، به من گفت می‌توانی؟ گفتم ابزارش را فراهم کرده ام. گفت پس با قدرت برو که اگر نتوانی شکست ما است. نمی‌گویند حاج محسن شکست خورد، می‌گویند هاشمی شکست خورد. بعد که موفق شدیم، گفت الان تو برای ما آبرو هستی. ما از عده ای دعوت کرده بودیم که اولین آزمایش تاو را ببینند، آزمایش با شکست مواجه شد. رئیس کمیسیون دفاع ما را مسخره کرد. من به آقای هاشمی شکایت کردم. او را خواست و توبیخش کرد.
* شما آقای هاشمی 1336 را با آقای هاشمی که در سال‌های آخر بود چه قدر متفاوت می‌دیدید؟
من هیچ تفاوتی ندیده‌ام. یک آدم ثابت رای رو به جلو بود. همیشه اینطور بود. یعنی پویا بود. وقتی مطلبی را انسانی نمی‌داند، می‌خواهد بیشتر بشنود تا بداند. امام هم همینطور بود.
* بعد از سال 88 به طور مشخص، بالاخره منتقدان آقای هاشمی می‌گویند او با دیدگاه عمومی نظام زاویه پیدا کرد. اولا آیا این حقیقت داشت و ثانیا اگر حقیقت داشت زمینه‌های بروزش چه بود؟
ایشان وقتی که امام از دنیا رفت، نقش اول را در رهبر شدن آیت الله خامنه ای و جا افتادن رهبری ایشان داشت. یک روز پیش او رفتم و گفتم یک جمله معروف از امام است که هم خود شما و هم آقا تایید می‌کنید که امام دست شما را در دست هم گذاشته و گفته تا وقتی باهم هستید این مملکت مشکل پیدا نمی‌کند. الان آقا در جایگاه رهبری است و شما در جایگاه بعد از او هستید. به نظر شما، توقع دارید آقا دست خود را در دست شما بگذارد یا شما دست خود را در دست او باید بگذارید؟ گفت اولا هرکسی پیش من می‌آید، به مناسبت و بی مناسبت جمله ای می‌گویم. این که برای رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای بدیل ندارد. به همه می‌گفت.
یک روز هم چیزی را تعریف کرد که اسم آن فردی که گفت را نمی‌آورم. این که یک روز نشسته بودیم و گفتیم آقای خامنه ای نه، چه کسی؟ همه علما را ردیف کردیم و نمره دادیم رفوزه شدند. یک نفر ماند که به نظرمان .... گفتیم او که در زمان امام پست به او دادند و تحمل نکرد و رفت. می‌گفت هرچه فکر می‌کنم آقای خامنه ای بدیل ندارد. درمورد اختلافاتی که گفته می شد بین ایشان و رهبری مطرح است پرسیدم، گفت باهم بحث می‌کنیم. برخی جاها به توافق می‌رسیم، وقتی هم به توافق ندیدم، عین همه بینی و بین الله سکوت می‌کنم. سدی برای ایشان نخواهم شد.
اگر عفت خانم نبود آقای هاشمی شهید می‌شدند
*هیچ وقت به شما نگفتند که در فلان جا تندروی نکنید یا با تندروها چطور برخورد کنید؟ یا روش‌های اعتدالی ایشان را چطور می‌دیدید؟ نمونه ای از این تندروی‌ها خاطرتان است که با آن مخالفت کنند؟
در خیلی از مسائلی که در سپاه داشتیم و احساس می‌کردند که کمی تند است ما را می‌خواست و تذکر می‌داد. همینطور دعوت به اعتدال می‌کرد.
*تحکمی برخورد می‌کرد؟
بله.
*به عنوان آخرین سوال، یک خاطره تلخ و یک خاطره شیرین از آقای هاشمی بگویید.
خاطره تلخ از ایشان ندارم. آقای هاشمی خیلی شوخ بود. آقای طالقانی در بافت کرمان تبعید بود، کاروانی تدارک دیدیم که به دیدن ایشان برویم. 5-6 ماشین بودیم. صد کیلومتر به کرمان مانده بود، بساط پهن کرده بودیم و خانم‌ها جدا آقایان جدا. آقای هاشمی جلوی همه گفتند که حاج محسن! از این جا به بعد، کاروان را زنانه مردانه می‌کنیم. سه ماشین به خانم‌ها می‌دهیم، خانم خودشان و خانم اخوی من و خانم حاج حسین مهدیان، این سه نفر رانندگی خوب بلدند و ما هم خودمان هستیم.
سر سه راهی دازین یک جوری حرکت می‌کنیم که آن سه ماشین ته دره بروند! به شوخی می‌گفت. من بدو بدو پیش خانم‌ها رفتم و گفتم آقای هاشمی دارد نقشه می‌کشد همه شما را بکشد.(خنده) یادتان باشد اگر گفتند زن و مرد جدا شود ، نشوید. این گذشت تا بعد از انقلاب و ترور آقای هاشمی که اگر عفت خانم نبود آقای هاشمی شهید می‌شدند. به بیمارستان شهدا رفتم، به آقای هاشمی گفتم که باز هم دلت می‌خواهد عفت خانم را بکشی؟(خنده)
شرط آیت الله هاشمی برای کمک مالی به زندانیان قبل از انقلاب
* شما در جریان کمک‌های مالی آقای هاشمی به زندانیان قبل از انقلاب بودید؟
بله، وقتی زندانیان زیاد شد، تصمیم گرفتند تشکیلاتی درست کنند که من و ابوالفضل بینا {در آن بودیم} که آخرین نفر از نسل ما است و از من 7 سال بزرگتر است و از موتلفه اول فقط ایشان مانده است. یک حساب هم در بانک صادرات بازار چهل تن باز کردیم. به مومنین هم اعلام کردیم که هرکسی می‌خواهد پول بریزد.
خدمت آقای هاشمی رفتیم و یک صورت داد که ماهانه باید به این‌ها کمک شود. گفتند ولی شرط اول این است که دیگران بیرون نفهمند. خود آن‌ها هم نفهمند. یک روحانی بود که بعد از چهل سال، پارسال در یکی از جلسات ماه رمضان من را دید و گفت من چهل سال گشتم و تازه فهمیدم که در راس این کار آقای هاشمی بود. سر ماه به سر ماه برای ما پول می‌آمد و نمی‌دانیم چه کسی بود. تاکید داشت که تا جایی که می توانیم لای در بیندازیم یا بچه کوچکی پیدا کنیم و خودمان جایی مخفی شویم و به آن بچه بگوییم فلان خانه را در بزن و این پاکت را به آن‌ها بده. یک بار که یکی از دوستان نتوانست و در زده بود، آقای هاشمی توبیخش کرده بود. گفت آن مرد خیلی عزت نفس دارد. وقتی خانمش به او بگوید فلانی برایم پول آورد، می‌شکند. تو دیگر نرو. (خنده)
به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید

لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/1010745/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

گل اول رئال مادرید به مایورکا توسط جود بلینگام در دقیقه 62

چالش بزرگ موسیمانه و مدیریت جدید!

تصویر دختر شهید سلیمانی در مراسم سالگرد هاشمی رفسنجانی

کف قیمت تمام شده ساخت هر متر مسکن اعلام شد

مربیان پرافتخار داخلی در مقایسه با خارجی ها

قوانین سخت کونسیسائو؛ شب در باشگاه بخوابید!

اولمو و ویکتور همراه بارسا در فینال سوپرجام!

مدارک پزشکی جعلی نبیل باهویی، کار دست پرسپولیس داد!

راهکار‌های عبدالله روا برای سرمربی آینده پرسپولیس

برترین گل‌های سال 2024 به روایت لگو

جوانان سپاهانی در اردوی مهم نیم فصل

فیروزآبادی: تلگرام دیگر در کشور انحصار ندارد

بگو مگوی باهنر و جبرائیلی بر سر FATF در آنتن زنده

دستاورد صد روزه؛ آنچه دولت روحانی در توافق موقت ژنو به دست آورد؟

انتقاد وزیر کار به نحوه تعیین حداقل حقوق؛ باید دستمزد بر اساس صنف‌های مختلف تعیین شود

آژیر خطر برای فروشندگان خودرو به صدا درآمد

6 هزار میلیارد بیبی دوج برنده شوید!

مرور نتایج هفته گذشته فوتبال اروپا

سنگربان‌های جاودانه دنیای فوتبال

رویکردهای متفاوت سرمربیان در دنیای فوتبال

مهدی عبدی با لباس آبی آمد

اخراج موقت تیم امید استقلال از آکادمی!

گل سوم النصر به الاخدود توسط مانه

ظهور و سقوط لاپورتا بر صندلی ریاست بارسلونا

دربی شماره 53؛استقلال 1 –1 پرسپولیس

ماجرای درگیری علیرضا بیرانوند با چند هوادارنما در ورامین

گاریدو با پیروزی آشتی کرد

روایت 20:30 از ماجرای «رقص زنان در زندان اوین»

حضرتی: فوری ترین مسئله در ایران همبستگی اجتماعی است

واکنش ابطحی به محدودیت جدید خاتمی

سوئیس: با مقام‌های ایرانی درباره خودکشی شهروند سوئیسی در ارتباط هستیم

انتقاد فیروزآبادی از واگذاری تدوین سند هوش مصنوعی به شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ کار آن‌ها نیست

فیروزآبادی: بیگ بنگ هوش مصنوعی هنوز در دنیا اتفاق نیفتاده؛ فرصت جبران غقب افتادگی را داریم.

فیروزآبادی: هیچ یک از فیلترینگ‌های انجام شده با مجوز شورای عالی فضای مجازی نبوده است

فیروزآبادی: معتقدیم فضا باید از چیزی که الان هست بازتر بشود

چرا چهره هایی چون مدیری، گلراز و شهاب حسینی این همه فن‌پیج دارند؟!

عکسی جالب از اختلاف قد همسر ارسطو و بهتاش سریال «پایتخت»

ترک خانه توسط هالیوودی های مشهور به خاطر آتش!

دابسمش پردیس احمدیه با تیتراژ عاشقانه «پول و پارتی»

عکسی تازه از گریم رضا عطاران شبیه به «صدام حسین»

اولین حاشیه فجر 43/ مهم‌ترین فیلم‌ها در بخش خارج مسابقه!

چهره ها/ محمدرضا گلزار به سبک فیلم «آتش بس» تیپ زد

دبیر جشنواره فجر 43 حاضر به پارتی بازی نشد!

چه بر سر تلویزیونی که خیابان‌ها را خلوت می‌کرد، آمد؟!

به یاد بازیگرانی که دیگر در میان ما نیستند

آهنگ «عاشق» با صدای احسان خواجه امیری

اجرای دلنشین «الهه ناز» با ساز پن فلوت

توقیف لندکروز 12 میلیارد تومانی قاچاق در شیراز

کلاهبرداری مجرمان سایبری با عنوان مأمور پست

مجوز جدید سران قوا برای افزایش جریمه گران‌فروشی