بزرگنمايي:
راه ترقی - تسنیم / بحث بر سر یکی از معروفترین سرودههای سعدی دوباره بعد از انتشار اجرایی از علیرضا قربانی در فضای مجازی بین اهالی ادب بالا گرفته است.
بحث بر سر یکی از معروفترین سرودههای سعدی دوباره بعد از انتشار اجرایی از علیرضا قربانی در فضای مجازی بین اهالی ادب بالا گرفته است. قربانی در این اجرا، شعر سعدی را اینطور خوانده است: "بنی آدم اعضای یک پیکرند"... .
مهدی فرجی، شاعر، در نقدی تند و تیز به قربانی تاخته و مدعی شده است تمامی منابع متقدم، " alt="راه ترقی" width="100%" />
بنی آدم اعضای "یکدیگرند" یا "یک پیکرند"؟
اینکه کدام به مقصود سعدی نزدیک است، یکدیگرند یا یک پیکرند، بحثی درازدامن است که پیش از این در میان اهل تحقیق بارها مطرح شده و دو طرف مستندات خود را ذکر کردهاند. زندهیاد غلامحسین یوسفی نیز در شرح گلستان این نظرات مختلف را ذکر کرده که منبع خوبی است برای هر آن کس که دوست دارد در این زمینه بیشتر مطالعه کند.
فیالجمله، میتوان آرای مختلف را در این خلاصه کرد که موافقان ضبط و خوانش "بنیآدم اعضای یک دیگرند" معتقدند که در نسخ متقدم به این شیوه ضبط شده است. در این طیف افرادی چون مجتبی مینوی ایستادهاند. مرحوم دکتر محمد خزائلی نیز در شرح گلستان نوشتهاند: «اعضای یکدیگر بودن قابل تصور نیست.» ضبط یک پیکرند در هیچ یک از نسخههای قدیم و جدید نیست. بنابراین، به لحاظ دانش تصحیح متن، بیت سعدی را باید با همان ضبط «یکدیگرند» خواند.
اما موافقان ضبط "بنیآدم اعضای یک پیکرند" که در آن نام بزرگانی چون سعید نفیسی به چشم میخورد، بر این باورند که سعدی کلام خود را از حدیثی از رسول خدا(ص) وام گرفته که فرمودهاند: "مَثَلُ المُؤمِنینَ فی تَوادِّهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ مَثَلُ الجَسدِ؛ إذا اشتکى مِنهُ عُضوٌ تَداعى سائرُ الجَسَدِ بالسَّهَرِ و الحُمّى؛ مؤمنان در دوستى، عطوفت و مهر ورزى نسبت به هم چونان یک پیکرند؛ که هرگاه عضوى از آن به درد آید، دیگر اعضا را بى خوابى و تب فرا مى گیرد."
احمد کتابی در مقالهای قدیمیترین منبعی را که چنین عبارتی دارد، "رساله اول پولس رسول به قُرنتیان" معرفی میکند: " بدن یک است و اعضای متعدد دارد، و تمامی اعضای بدن اگرچه بسیار است، یک تن میباشد... و اگر یک عضو دردمند گردد، سایر اعضا با آن همدرد باشند و اگر عضوی عزت یابد، باقی اعضا با او به شوخی آیند." همچنین در قرآن کریم آمده است: "وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنشَأَکُم مِّن نّفس وَٰحِدَهࣲ". جالب آنکه ترجمه این سروده از سعدی که گفته میشود در سازمان ملل نصب شده، بر جوهر واحد اشاره شده است.
در مجموع میتوان گفت هنوز اهل تحقیق به وحدت نظری در اینباره نرسیدهاند و شعر سعدی همچنان محل بحث است، و چه بحثی شیرینتر از شعر سعدی. اما سوال اینجاست که اگر ضبط "یکدیگرند" را در نظر بگیریم، هیچ خوانندهای حق تصرف ندارد و علیرضا قربانی اولین خوانندهای است که دست به این کار زده است؟
احمدرضا بهرامپور عمران، پژوهشگر و نویسنده، در یادداشتی به همین مناسبت نوشته است: البته میدانیم که چند دههای است پژوهشگران به یقینرسیدهاند ضبطِ اصیل و درست همان "یکدیگرند" هست. گرچه برخی از بزرگترین شارحانِ گلستانِ سعدی نیز همان ضبطِ نادرست (یکپیکرند) را برگزیدهاند.
بهنظرمیرسد برای مخاطبِ عام (که طبیعتاً بیشتر هدفِ خوانندهها چنین طیفی از مخاطبان است) همین ضبطِ نادرست، مناسبتر و مفهومتر است. و مگر ضبطِ اصیلِ ابیاتِ مشهوری که دههها است اجرامیشود، چیزِ دیگری نیست؟ نمونهها فراوان است:
_ بادِ جوی مولیان آید همی ... (بهجای: بوی جوی)
_ بشنو این نی چون شکایتمیکند (بهجای: بشنو از نی)
_ کهاز سنگ گریه آید روزِ فراقِ یاران (به جای: ناله خیزد)
اما انصاف باید داد؛ آیا ضبطهای "بوی جوی مولیان"، "بشنو از نی" و "ناله خیزد"، بهمراتب زیباتر و موسیقاییتر و گوشنوازتر از ضبطهای اصیل نیست؟ در عالمِ نقدِ متون البته باید به کاوشها ادامهداد و نسخهها را جستجوکرد و دانشروانه و روشمندانه روایتها را سنجید و درنهایت بیرحمانه داوریکرد. اما درباره چنین لغزشها در عالمِ اجرای موسیقاییِ شعر یا همان اقتباس از آثارِ ادبی و اجرای موسیقایی آنها، بهگمانم باید گفت: بدین شکستگی ارزد به صدهزار درست!
ضمناً از آوازخوانان نیز نمیتوان انتظار داشت از مباحثِ باریک و پژوهشهای ادبی، ازجمله صحّت و اصالِتِ ضبطهای گوناگونِ متونِ کهن، مطلعباشند.
او در پایان تاکید کرده است: همه اینها به کنار، من چندان با لحنِ جنابِ فرجی همداستان نیستم؛ چراکه از چنین لحنی، بیشتر بوی کینکشی به مشاممیرسد تا نقدی مشفقانه و منصفانه یا ارشادگرانه.
سایه اقتصادینیا نیز در یادداشتی به تصرفات خوانندگان در شعر اشاره کرده و نوشته است:
هیچ غریب نیست که خوانندهها گاهی در متن اصلی و اولیۀ ترانهها، بر حسب فراست خود، فراخور مجلس، ذوق مخاطبان یا صرفاً دریافتن آنِ اجرا تصرفهایی بکنند: کلمهای را جایگزین کلمهای دیگر کنند، سطری را نخوانند یا مکرر بخوانند، و خلاصه با تغییراتی در متن اولیه بهنوعی بازی و بازیگوشی کنند که یا اغلب فرحزا و سرخوشانه است یا رنگ و حالِ سیاسی روز را دارد. مثالِ مشهورِ آن بازی با کلمۀ تیره/توده در سطری از ترانۀ «مرغ سحر» است:
وز نفسی عرصۀ این خاک تیره/توده را، پرشرر کن.
فارغ از پایبندی به اصل سرودۀ ملکالشعرا بهار، در طول سالهایی که افراد زیادی این ترانه را در مناسبتهای مختلف اجرا کردهاند، گهی این و گهی آن پسندیدهاند. این کار فینفسه درست یا نادرست نیست، بلکه نوعی تفنن هنری است که گاه به مذاق عدهای خوش مینشیند و گاه نه.