چه گزینهای فراروی ترامپ درباره ایران خواهد بود؟
نوشتارها
بزرگنمايي:
راه ترقی - ایران /متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
ابراهیم متقی-استاد دانشگاه تهران| پیروزی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری امریکا در نوامبر 2024 فرآیندهای کاملاً متفاوتی را در ارتباط با سیاست بینالملل و ایران در مقایسه با سالهای 21-2017 بهجا خواهد گذاشت. علت اصلی آن را باید در تغییرات بنیادین سیاست جهانی و نظم منطقهای از سال 2023 دانست. ایالات متحده در این دوران تاریخی موقعیت خود در مقایسه با کشورهای اروپایی، چین و روسیه را به گونه قابلتوجهی ارتقا داد. در شرایط تاریخی ژانویه 2025 سیاست منطقهای و راهبردی ترامپ مبتنی بر نشانههایی از «پیروزی بدون جنگ» و «موازنه ارتقایابنده» خواهد بود. چنین موازنهای از حوزه فناوری شروع شده و به عرصههای اقتصادی و امنیت بینالملل تسری پیدا خواهد کرد. الگوی کنش رفتاری ترامپ با چین، روسیه، ایران و کشورهای اتحادیه اروپا مبتنی بر «نقشه راه جامع و درهمتنیده» خواهد بود. الگوی کنش در ارتباط با هر یک از بازیگران یادشده تأثیر خود را بر سیاست عمومی ترامپ در حوزههای مختلف جغرافیایی بهجا میگذارد. رویکرد ترامپ مبتنی بر نشانههایی از همکاری، رقابت و کنش تعارضی با کشورهایی است که از قابلیت لازم برای ایجاد چالشی راهبردی در برابر سیاست منطقهای امریکا برخوردار خواهند بود. الگوی کنش رفتاری ترامپ از این جهت اهمیت دارد که رابطه متقابل و درهمتنیده با کشورها و بازیگرانی را در دستور کار قرار میدهد که موازنه راهبردی را حفظ نموده و از طریق موازنه به نشانههایی از هژمونی در سطح منطقهای و بینالمللی نائل گردد. شاید بتوان به این موضوع اشاره کرد که ترامپ سیاست کنش فناورانه و ارتقای اقتصاد جهانی امریکا را بهعنوان محور اصلی سیاست امنیتی خود قرار داده است. چنین رویکردی میتواند شکل جدیدی از موازنه قدرت در روابط با ایران، روسیه و چین را بهوجود آورد. کنش رفتاری ترامپ در ارتباط با ایران میتواند گزینههای مختلفی را در بر داشته باشد. هر یک از این گزینهها بخشی از آموزه رفتاری نهادهای سیاسی و اتاقهای فکر امریکا در ارتباط با ایران محسوب میشود. از جمله این راهبردها میتوان به «فشار حداکثری»، «تعامل سازنده»، «سیاست چماق و هویج»، «مهار و محدودسازی اقتصادی» و «همکاریهای متوازن» اشاره داشت. اتخاذ هر یک از گزینههای یادشده تابعی از راهبرد کلان امریکا و دونالد ترامپ در ارتباط با ایران، فضای منطقهای و سیاست جهانی محسوب میشود.
راهبرد ترامپ در سیاست جهانی گذار از فضای ابهام ژئوپلیتیک و راهبردی خواهد بود. هرگونه جابهجایی در قدرت نیازمند تحول در فناوریهای جدید، شکلبندیهای اقتصادی و به حداقل رساندن هزینههای گذار برای تحقق شکل جدیدی از اقتصاد و سیاست جهانی است. ترامپ تلاش دارد تا امریکا در وضعیت و جایگاه اولیه نظم جهانی قرار گیرد. در حالی که بازیگرانی از جمله ایران، روسیه و چین بر انگارههایی از افول مرحلهای امریکا و شکلگیری ساختار موازنه قدرت تأکید خواهند داشت. چگونگی تحقق چنین نشانههایی تابعی از معادله قدرت جدید و تکنولوژیک نوآورانه خواهد بود. ترامپ در مراسم تحلیف ریاستجمهوری از افرادی همانند «مارک زاکربرگ»، «ساوندار پیچای»، «ایلان ماسک» و «جف بزوس» دعوت به عمل آورد تا نمایشی از تحول فناورانه را در افکار عمومی جهانی منعکس کند. هر یک از افراد یادشده نقش مؤثری در بهینهسازی فناوری جدید و بهکارگیری دانش در قدرت صنعتی و اقتصادی جهانی خواهند داشت. ترامپ این موضوع را به افکار عمومی جهانی منعکس کرد که امریکا در عصرگذار به تکنولوژی جدید بوده و این امر ماهیت قدرت امریکا را تحت تأثیر قرار خواهد داد. از آنجایی که امریکا تلاش دارد تا دوران گذار را سپری سازد، بنابراین تمایلی برای درگیر شدن نظامی نداشته و سیاستهای مناقشه برانگیز را به عنوان چالشی برای اهداف راهبردی خود میداند. ترامپ اندیشه پیروزی بدون جنگ را در دستور کار قرار داده و از این طریق تلاش دارد تا جلوههای جدیدی از قدرت امنیتی و اقتصادی را بازتولید کند. سیاست اقتصادی و فناورانه ترامپ از این جهت اهمیت دارد که میبایست دوران گذار را با چالشهای حداقلی سپری نموده و از این طریق به مازاد قدرت سیاسی، مشروعیت راهبردی و کاربرد فناوری در عرصههای راهبردی نائل شود. ضرورتهای کنش راهبردی ترامپ منجر به شرایطی شد که زمینه برای برکناری و حاشیه شدن افرادی از جمله «جان بولتون» و «برایان هوک» اجتنابناپذیر میشد. هر یک از افراد یادشده که در گذشته نقش مؤثری برای اعمال «سیاست فشار حداکثری»، «محدودسازی قدرت» و «حاشیهای کردن ایران» را در دستور کار قرار داده بودند، از حوزه تصمیمگیری و سیاستگذاری امنیتی حذف شدند. به موازات چنین وضعیتی زمینه برای نقشیابی راهبردی «ایلان ماسک» بهوجود آمد.
ماسک درصدد برآمد تا شکل جدیدی از معادله قدرت را برای امریکا فراهم کند. تحقق این امر نیازمند بازسازی ساختار بوروکراتیک، اقتصادی و راهبردی امریکا در حوزه سیاست جهانی خواهد بود. در چنین شرایطی ماسک محور اصلی سیاست سازنده برای حلوفصل برخی از چالشهای امنیتی و اقتصادی ایران و برخی دیگر از بازیگران محیط منطقهای و نظم جهانی خواهد بود. در ماههای گذشته، اخبار تأیید نشده اما قابل اتکا در ارتباط با خط ارتباطی ایران و امریکا از طریق ایلان ماسک منتشر شده است. این خط ارتباطی منجر به حل وفصل برخی از چالشهای اجتنابناپذیر دوره گذار شد. نقشیابی ایلان ماسک و حذف گروههای محافظهکار امریکایی از این جهت اهمیت دارد که شکل جدیدی از کنش ارتباطی در روابط ایران و امریکا در دستور کار قرار میگیرد. ایران در بسیاری از مواقع دارای سیاست اعلامی و همچنین سیاست عملی متفاوتی بوده است. این امر انعکاس برخی از واقعیتهای اجتماعی و سیاسی ایران برای تصمیمگیری امنیتی و راهبردی محسوب میشود. نقشیابی ایلان ماسک، استیون ویتکاف و مایک والتز در ارتباط با موضوعات مربوط به ایران بیانگر آن است که ترامپ سیاست فشار حداکثری را در دستور کار قرار نخواهد داد. شکل جدیدی از موازنه در کنش ارتباطی ایران و امریکا بهوجود آمده که میتواند زیرساختهای لازم برای حلوفصل برخی از موضوعات اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی از جمله اعاده شکل جدیدی از برنامه جامع اقدام مشترک را فراهم کند. دنیای جدید ترامپ به اندازه دوران گذشته تراژیک و پرمخاطره برای ایران نخواهد بود، زیرا شکل جدیدی از موازنه در محیط منطقهای بهوجود آمده است. امریکا در شرایط جدید موازنه ترجیح میدهد بهجای تداوم جنگ و منازعه در خاورمیانه زمینه گذار مسالمتآمیز برای نیل به قدرت مؤثر جهانی از طریق همکاری و موازنه را فراهم آورد. طبیعی است که در چنین شرایطی شکل جدیدی از رقابت، همکاری و چالش منطقهای بهوجود میآید که در مقایسه با دوران گذشته ماهیت کمشدتتری خواهد داشت. سیاست جدید ترامپ بیش از آنکه تحت تأثیر افراد ماجراجو همانند «هوک» و «بولتون» قرار داشته باشد، معطوف به همکاری با افراد و گروههایی است که از قابلیت لازم برای اثربخشی در آینده جهانی برخوردارند. در چنین شرایطی طبیعی به نظر میرسد که سیاست فشار حداکثری گزینه ترامپ و تیم راهبردی امریکا برای محدودسازی ایران نخواهد بود. امریکا در دوران گذار راهبردی قرار دارد و ضرورتهای دوران گذار ایجاب میکند که بازیگران از سیاست و سازوکارهایی استفاده کنند که هزینههای محدودتری برای آنان در آینده جهانی بهوجود آورد. کنش متقابل همکاریجویانه برای عبور از بحران بهعنوان اصلیترین ضرورت ایران و امریکا جهت به حداقل رساندن هزینههای دوران گذار خواهد بود.
-
شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۹:۲۲:۱۲
-
۱۵ بازديد
-
-
راه ترقی
لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/1023882/