سرمقاله وطن امروز/ بحران در بحران؛ فقدان تحلیل روایی در رسانههای ما
نوشتارها
بزرگنمايي:
راه ترقی - وطن امروز / «بحران در بحران؛ فقدان تحلیل روایی در رسانههای ما» عنوان یادداشت روز در روزنامه وطن امروز به قلم رسول لطفی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
این یادداشت، هیچ طرح تازهای ندارد. تمام آن چیزی است که هر کدام از ما، در روزگار مواجهه با حوادث تلخ و ناگهانی، بارها و بارها با گوشت و پوست خود حس کردهایم؛ ضعف ساماندهی رسانهای و آشفتگی اطلاعرسانی. فقدان یک نقشه رسانهای جدی، فقدان یک قایق نجات در دریای متلاطم افکار عمومی؛ آنجا که ذهنها مبهوت ماندهاند و دلها در التهابند، ما بیسکان و بیجهت، دستوپا میزنیم. چرا چنین است؟ چرا هر بار به جای آنکه حوادث را مدیریت کنیم، خودمان بخشی از آشوب میشویم؟
نمونه اخیر انفجار در بندر رجایی شاهدی بر این وضعیت است. پیش از آنکه بررسیهای کارشناسی کامل شود، رسانههایی ـچه داخلی و چه خارجیـ در تحلیلهای شتابزده خود، انگشت اتهام را به سوی «خرابکاری»، «دشمنان خارجی» یا «خطاهای فاحش مدیریتی» نشانه رفتند. این نوع روایتسازیهای نیمبندی، نهتنها آرامش روانی جامعه را مخدوش میکند، بلکه امکان مدیریت عقلانی بحران را نیز از مدیران میگیرد. بیسامانی رسانهای در چنین بزنگاههایی، نوعی آنتروپی اجتماعی تولید میکند: افول نظم در ساحت معنایی جامعه. هر رسانهای که پیش از کشف حقیقت، دست به روایتگری بزند، آگاهانه یا ناآگاهانه در ایجاد این آنتروپی سهیم است. روایتهای اولیه به مثابه «طرحوارههای اولیه ذهن جمعی» عمل میکنند و بعدتر اصلاح آنها، حتی با انتشار حقایق روشن، دشوار و پرهزینه خواهد بود. ورای روایتهای رسانهای که حول این قضیه شکل گرفت، یک هدف مشترک وجود داشت: تضعیف ایران در ذهنها. ایران تضعیفشده، بیثبات و گرفتار بحران دائمی، پروژه نانوشتهای بود که در لایههای مختلف روایتها پیش میرفت. این پروژه جاگذاری ذهنی، آزمون و خطای بیوقفهای هم بود: سنجیدن واکنش افکار عمومی، ترسیم خطوط شکنندگی جامعه و زمینهچینی برای فشارهای بعدی و در این میان، خلأ بزرگ، نبود اتاق فکر رسانهای در مدیریت بحران بود. افکار عمومی به حال خود رها شد؛ بیسپر، بیرهبری، بیراهبری. در چنین بزنگاههایی، نبود یک مرکز طراحی و هماهنگی روایی، نه تنها آسیبهای بحران را چندبرابر میکند، بلکه به روایتهای مخرب اجازه میدهد بر ویرانه ذهنها، امپراتوری اضطراب و بیاعتمادی بنا کنند. رسانه در مدیریت بحران، محرم دانسته نمیشود. در ساختار ما، رسانه اغلب یا به بیانیهنویسی منفعل فروکاسته میشود یا به سکوتی بیربط و بیگانه تبعید میشود.
استقلال رسانهای که میتوانست سپر عقلانیت در بحران باشد، غایب است. رسانه بیاستقلال، یا مجبور است توجیهگر تصمیماتی باشد که خودش نقشی در شکلگیریشان نداشته یا ناگزیر است در حاشیه، فقط نظارهگر باشد؛ بیآنکه بتواند معادله بحران را بازتعریف کند یا جامعه را به سوی اعتماد، صبر و فهم هدایت کند. مشکل، بنیادیتر از چند ضعف تاکتیکی است. ما در بنیان کار، در فرم و ادبیات رسانهای خود، هیچ مواجهه جدی با مفهوم «بحران» نکردهایم. ادبیات رسانهای ما، غالباً یا به ورطه شعارهای بیجان میافتد یا در گزارشهای خام و بدون افق غرق میشود. فاقد توان تحلیل رواییای هستیم که بتواند حادثه را در بستر یک روایت تسکینبخش یا آیندهساز بازسازی کند. رسانه ما حتی در توضیح بحران ناتوان است؛ چه رسد آن را تفسیر، تبیین و رهبری کند. رسانه ما، چون فاقد این «امر تحلیلی ـ مفهومی» است، خود را در برابر حادثه، تهی مییابد. هیچ نقشهای برای معنابخشی ندارد. هیچ قاعدهای برای هدایت سیل عاطفهها و هیجانهای مردمی ندارد. در نتیجه، واکنشهایش پراکنده، متناقض، شتابزده و ناپایدار میشود. ما به یک فرم تازه نیاز داریم؛ فرمی که بداند بحران، زبان خاص خود را میطلبد و تا زمانی که این فرم و زبان بحران را نیاموزیم، در برابر هر حادثهای، باز هم دیر خواهیم رسید، بیاثر خواهیم بود و تماشاگر موجهایی خواهیم ماند که دیگران ساختهاند.
در این میان، بحران عمیقتر و حیاتیتر از همه، به باور من، بحران در فهم ماهیت رسانه است. فهم ما از رسانه، یک درک سطحی و پراگماتیستی است؛ این فهم ابزاری و انتزاعی، ریشه همان لرزشی است که در لحظات بحران بیشتر خود را عریان میکند، زیرا وقتی بحران از راه میرسد، رسانه دیگر نمیتواند فقط ابزاری سرد و مکانیکی باشد؛ باید روح داشته باشد، باید جان ببخشد، باید همچون زبان زندگی، تنیده در رگهای جامعه جاری شود. ما هنوز نتوانستهایم رسانه را در معنای آنچه هست بشناسیم و تا زمانی که رسانه را در معنای راستینش نفهمیدهایم، در مدیریت بحران، همچنان بیسکان خواهیم بود. رسانه، اگر درک شود، خود تداوم حیات انسان در قلمرو معناست.
-
دوشنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۹:۰۸
-
۱۰ بازديد
-

-
راه ترقی
لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/1069353/