چرا عربستان سعودی شد، اما سوریه اسدی نشد
نوشتارها
بزرگنمايي:
راه ترقی - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
علی مزروعی| با پیشروی سریع گروههای تروریستی در سوریه برخی تحلیلگران دلیل وضعیت موجود را تنها در مواجهه پیشین دولت سوریه با مردم جستوجو میکنند. آنها معتقدند رفتارهای گذشته حکومت سوریه در قبال مردم، زمینهای برای بیاعتمادی و همراهی بخشهایی از جامعه با این موضع که «دولت اسد باید پایان یابد» فراهم کرده است. بازنماییهای معارضان سوری از واکنشهای مردم نسبت به گروههای تروریستی و نشان دادن تصاویر محدود از خوشحالی آنها نیز برای پررنگ کردن این گزاره مزید بر علت شده است. اما آیا مسئله سوریه تنها به ناکارآمدی داخلی محدود میشود؟ برای پاسخ به این پرسش، باید نگاهی عمیقتر به مسائل داخلی و نقش خارجی در بحران سوریه بیندازیم. بحران سوریه یک مسئله چندبعدی است که نمیتوان آن را صرفاً به مشکلات داخلی یا دخالتهای خارجی تقلیل داد. موضع ضدصهیونیستی بشار اسد بهعنوان یکی از عوامل کلیدی در شکلگیری این بحران شناخته میشود. هرچند انتقادات به نوع حکمرانی اسد قابلتوجه است، اما نباید از نقش بازیگران خارجی و هدف آنها برای تضعیف محور مقاومت غافل شد. برای عبور از این بحران، دولت سوریه باید ضمن ایجاد اصلاحات داخلی و تقویت اتحاد ملی، مواضع مستقل و ضدصهیونیستی را نیز تداوم بخشد. این توازن میان استقلال سیاسی و اصلاحات داخلی، کلید موفقیت آینده سوریه خواهد بود.
عدم توجه به مطالبات مردمی بخشی از عوامل بحران سوریه است نه همه آن
بحران سوریه نهتنها به دلیل جنگ داخلی و تهدیدات خارجی، بلکه به علت مشکلات در ساختار حکومتی و نحوه مدیریت کشور به شدت پیچیده شده است. مواضع مخالفان داخلی و خارجی دولت بشار اسد عمدتاً بر ناکارآمدی دولت و ناتوانی در ارائه راهکارهای جامع برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی متمرکز بوده است.
نبود سیاستهای جامع برای توسعه اقتصادی یکی از دلایل اصلی نارضایتیهای عمومی است. دولت اسد در طول جنگ داخلی نتوانسته است برنامههای مؤثری برای بازسازی زیرساختها و رونق اقتصادی اجرا کند. تحریمهای بینالمللی و بحرانهای اقتصادی داخلی، باعث شدهاند که سوریه با مشکلات جدی در تأمین نیازهای مردم مواجه شود. این مشکلات باعث شده بخشهای زیادی از جامعه سوریه احساس کنند دولت قادر به تأمین نیازهای اولیه آنها نیست.
یکی دیگر از انتقادات به دولت اسد، نحوه تعامل با مطالبات مردمی است. در آغاز بحران پیشین و پیش از اینکه پای تروریستهای بینالمللی به سوریه باز شود، دولت بهجای شنیدن صدای معترضان و انجام اصلاحات لازم، با خشونت با آنها برخورد کرد. این رویکرد به گروههای مخالف اجازه داد تا به سرعت حمایتهای مردمی را جلب کنند. این وضعیت و دخالتهای خارجی برای اقدامات مسلحانه، منجر به سرازیر شدن تروریستها به سوریه و یک جنگ پرهزینه شد.
این وضعیت سوریه را در باتلاق جنگ گرفتار کرد تا فرصتهای لازم برای تحکیم حکومت و بهبود شرایط اجتماعی از بین برده شود. با این حال، اعضای محور مقاومت که از ابتدا از سوریه حمایت کردهاند همواره بر لزوم اصلاحات داخلی و توجه به مطالبات مردمی تأکید داشتهاند و به دولت سوریه پیشنهاد کردهاند که اصلاحات جدیتری را در ساختار حکمرانی خود انجام دهد. اما باید توجه داشت که عدم توجه به چالشهای اقتصادی و مطالبات مردمی تنها بخش کوچکی از دلایل بحران کنونی است نه همه آن.
حافظه تاریخی سوریه جز تقابل با اسرائیل به خاطر ندارد
حافظ اسد، رئیسجمهور پیشین سوریه، از ابتدای فعالیت سیاسیاش در دهه 1950 به حزب بعث پیوست. او بهعنوان یکی از اعضای برجسته حزب بعث، در سال 1970 به ریاستجمهوری سوریه رسید و تا زمان مرگش در سال 2000 میلادی در این سمت باقی ماند. بشار اسد، پسر حافظ اسد، نیز از اعضای حزب بعث سوریه است و پس از مرگ پدرش در سال 2000 به ریاستجمهوری سوریه رسید. بشار اسد در دورههای مختلف حزب بعث را بهعنوان رکن اصلی سیاست داخلی و خارجی سوریه حفظ کرد. حزب بعث، با ایدئولوژی پانعربیسم و سوسیالیسم عربی، در دوره حکمرانی حافظ اسد و بشار اسد نقش اساسی در سیاستهای داخلی و خارجی سوریه ایفا کرده است. حزب بعث سوریه همواره از گروههای مقاومت فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی فلسطین و همچنین حزبالله لبنان حمایت کرده است. حافظ اسد در دوران ریاستجمهوری خود، سوریه را در جنگ یوم کیپور (جنگ اکتبر 1973) علیه اسرائیل رهبری کرد. این جنگ با همکاری مصر و سوریه علیه اسرائیل صورت گرفت و هدف آن بازپسگیری اراضی اشغالی جولان از اسرائیل بود. در این جنگ، ارتش سوریه توانست در ابتدای درگیریها برخی از مناطق جولان را آزاد کند، اگرچه درنهایت اسرائیل توانست به وضعیت پیش از جنگ بازگردد. با این حال، این جنگ برای اسرائیل بسیار پرهزینه بود و نشاندهنده عزم راسخ سوریه برای مقابله با رژیمصهیونیستی بود. مخالفت تاریخی حزب بعث سوریه با رژیم اسرائیل بهعنوان یکی از ارکان سیاست خارجی این کشور از زمان حافظ اسد تا بشار اسد، همواره نقش تعیینکنندهای در روابط سوریه با کشورهای غربی و منطقهای داشته است.
اگر اسد نیز همچون عربستان با صهیونیستها بود الان نام کشور «سوریه اسدی» بود
هرچند ناکارآمدی در مدیریت و فساد ساختاری از چالشهای جدی دولت سوریه است، اما بحران این کشور تنها به این مسائل داخلی محدود نمیشود. سوریه با یک جنگ چندبعدی مواجه است که در آن، بازیگران خارجی تلاش میکنند با تضعیف دولت مرکزی، منافع ژئوپلیتیکی خود را تأمین کنند.
گروههای تروریستی که با حمایت برخی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای ظهور کردهاند، نهتنها به بیثباتی داخلی دامن زدهاند، بلکه در تخریب زیرساختها و افزایش فشار بر مردم نقش داشتهاند. در چنین شرایطی، مردم سوریه با دوگانگی مواجهند: «از یک سو نارضایتی از مشکلات داخلی، و از سوی دیگر نیاز به یک دولت قدرتمند برای مقابله با تهدیدات خارجی.»
علیرغم انتقادات گستردهای که به نوع حکمرانی بشار اسد وارد شده، نمیتوان از اهمیت موضع ضدصهیونیستی او و تأثیر آن بر وضعیت سوریه و روابط بینالمللی این کشور غافل شد. سوریه همواره بهعنوان یکی از مخالفان سرسخت رژیم اسرائیل در منطقه شناخته شده و نقش کلیدی در محور مقاومت ایفا کرده است. این موضع، اگرچه باعث تقویت روابط با کشورهایی چون ایران و گروههایی مانند حزبالله لبنان شده، اما در عین حال موجب شده که سوریه با دشمنیهای شدید از سوی قدرتهای غربی و منطقهای مانند ایالات متحده، عربستان، ترکیه و رژیمصهیونیستی روبهرو شود. سوریه در طول سالهای گذشته با تحریمها، تهدیدهای نظامی و دخالتهای مستقیم مواجه بوده است. این فشارها بهوضوح نشاندهنده اهمیت استراتژیک سوریه در تعارضات منطقهای و تقابل با اسرائیل است.
سوریه تحت رهبری بشار اسد نهتنها در مقابل سیاستهای توسعهطلبانه رژیم اسرائیل ایستاده، بلکه حمایت خود را از گروههای مقاومت در فلسطین و لبنان نیز ابراز کرده است. این سیاست سوریه موجب شده که دولت اسد بهعنوان یکی از اصلیترین دشمنان اسرائیل و تهدیدی برای منافع این کشور در منطقه شناخته شود.
اگر سوریه همانند برخی کشورهای عربی چون عربستان سعودی با اسرائیل همراه میشد، ممکن بود حمایتهای گستردهای از او صورت گیرد. یکی از نقلهای غیررسمی از بشار اسد در این باره قابل توجه بوده که گفته است: «اگر همانند عربستان همراه اسرائیل بودم، ممکن بود نام کشور به «سوریه اسدی» تغییر داده شود.» این سخن نشاندهنده درک بشار اسد از میزان تأثیر موضعگیریهای مستقل و ضدصهیونیستی سوریه در تشدید فشارها و تهدیدات خارجی است. از این منظر، سیاستهای مستقل سوریه باعث شدهاند که این کشور بهعنوان یک تهدید جدی برای اسرائیل و ایالات متحده در نظر گرفته شود، و در عین حال، سوریه از حمایتهای مالی و دیپلماتیک کشورهای غربی و عربی که به دنبال عادیسازی روابط با اسرائیل هستند، محروم بماند. موضع ضدصهیونیستی بشار اسد یکی از اصول ثابت سیاست خارجی سوریه بوده و تأثیرات آن بر روابط منطقهای و جهانی این کشور انکارناپذیر است.
اسرائیل به دنبال بستن مجاری تنفسی حزبالله است
امروز کشورهای ترکیه، ایالات متحده و اسرائیل به منافع مشترکی در بحران سوریه دست یافتهاند. از نگاه این کشورها، موضع ضدصهیونیستی بشار اسد و حمایت او از گروههایی چون حزبالله لبنان و حماس، تهدیدی جدی برای منافع ژئوپلیتیکی آنها محسوب میشود. ترکیه نیز که ابتدا خواستار تغییر رژیم در سوریه بود، با حمایت از گروههای مسلح مخالف اسد، عملاً نقش پررنگی در تشدید بحران سوریه ایفا کرد. از سوی دیگر، آمریکا با تحریمهای شدید اقتصادی و حمایت از گروههای کرد در شمال سوریه، فشار بر دولت دمشق را افزایش داده است. بحران کنونی سوریه بیش از هر دولتی به نفع رژیمصهیونیستی تمام میشود. این رژیم که به دلیل درگیری با حزبالله از شمال و با حماس از جنوب تحت فشار قرار داشت اکنون با متمرکز شدن کانون درگیریها و توجهات به سوریه خواهد توانست در فضای پساآتشبس کمی تنفس کرده و برای درگیریهای مجدد و یا حمایت از معارضان سوری تجدید قوا کند. اشغال سوریه و گسترش دامنه این اشغال به مناطق جنوبی باعث میشود تا پل ارتباطی حزبالله به محور مقاومت نیز قطع شود و رژیمصهیونیستی بتواند سناریو خلع سلاح حزبالله را که در متن آتشبس به دنبال آن بود راحتتر پیگیری کند.
ایجاد ثبات در سوریه نیاز به راهبرد بلندمدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارد
برای سوریه، خروج از وضعیت کنونی که تحتتأثیر جنگ داخلی و فشارهای خارجی قرار دارد، نیازمند اتخاذ سیاستهایی جامع و بلندمدت است که بتواند علاوه بر حل مشکلات داخلی، تهدیدات خارجی را نیز خنثی کند. این روند نیاز به رویکردی جامع و هماهنگ در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک دارد. یکی از مهمترین چالشها برای سوریه در آینده، برقراری ثبات داخلی و ترمیم شکافها در میان مردم است که با توجه به بحرانهای سالهای گذشته، نیاز به برنامهریزی دقیق و اصلاحات اساسی دارد. در این میان، چند محور کلیدی برای حرکت بهسمت آیندهای پایدار وجود دارد که سوریه باید به آنها توجه ویژهای داشته باشد.
اولین و مهمترین محور، تقویت اقتصاد ملی است. سوریه باید بر بازسازی زیرساختهای تخریبشده و حمایت از تولید داخلی تمرکز کند تا بتواند بهتدریج از وابستگی به کمکهای خارجی کاسته و به خودکفایی دست یابد. دومین محور، تقویت دیپلماسی منطقهای است. دمشق باید روابط خود را با کشورهای همسایه و سایر کشورهای همسو تقویت کند و در راستای کاهش تنشها و بهبود روابط منطقهای گام بردارد. سیاستهای مستقل و فعال در عرصه دیپلماسی میتواند به سوریه کمک کند تا از حمایتهای سیاسی و اقتصادی کشورهای منطقه بهرهمند شود و در عین حال، دشمنیها و فشارهای خارجی را به حداقل برساند. این دیپلماسی میتواند نقش مهمی در ایجاد محیطی مناسب برای بازسازی کشور و بهبود وضعیت اقتصادی ایفا کند.
درنهایت، سوریه باید ادامه موضعگیری ضدصهیونیستی خود را بهعنوان یکی از ارکان سیاستخارجی حفظ کند. موقعیت سوریه در محور مقاومت و حمایت از گروههای ضدصهیونیستی نه تنها برای حفظ امنیت منطقهای و استقلال این کشور ضروری است، بلکه بهعنوان یک عامل مهارکننده در برابر سیاستهای توسعهطلبانه اسرائیل نیز اهمیت ویژهای دارد.
-
شنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۳ - ۱۹:۲۴:۱۶
-
۳۰ بازديد
-
-
راه ترقی
لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/992097/