راه ترقی - ایرنا / دیوید لینچ مولفههای سینمای سوررئالیستی را از لوئیس بونوئل تحویل گرفت و آن را با فرم انتزاعی نقاشیهای جنونآورش تلفیق کرد و به سبک ساختاری منحصری رسید که جهان سینما هرگز مشابه آن را تجربه نکرد.
سال 2025 نیامده، عاشقان سینمای جهان را شوکه کرد. حدود 6 ماه پیش بود که دیوید لینچ افسانهای اعلام کرد به بیماری حاد ریوی (آمفیزم) مبتلا شده اما تلاش میکند تا توئینپیکس (Twin Peaks) جدیدش را جلوی دوربین ببرد. همان جا طرفداران این کارگردان برجسته، احساس خطر کردند؛ شنیدن این جملات از زبان مردی که در تمام این سالها مردم را به شادی و امید تشویق میکرد، طاقتفرسا بود.
اما چرا لینچ به کارگردان افسانهای تمام تاریخ تبدیل شد؟
بر روی کاغذ، لینچ بارزترین نماینده سینمای سوررئالیستی است. سینمایی که از نخستین سالهای پیدایش این صنعت با لوئیس بونوئل تکرارنشدنی حیات یافت و با مرگ او، این مسیر توسط لینچ تداوم یافت. درواقع بونوئل سینمای سوررئالیستی را با شاخصههای بدوی این سبک ساختاری به مخاطب شناساند و سبب شد تا در هجوم سایر گونههای سینمایی پرقدرت، سینمای سوررئالیستی نیز برای مخاطبان سینما نمایندگانی بزرگ داشته باشد. لینچ فیلمساز پساکلاسیک سینماست که این گونه را با ویژگیهای سینمای مدرن همراه کرد. در سالیانی که گونههای سینمایی در مرحله انتقال از سینمای کلاسیک به مفاهیم مدرن (دوره گذار) پوستاندازی مفهومی و کیفی را تجربه میکردند نابغهای چون لینچ با کمک درونمایههای منحصر به خود، این گونه را با یک دگردیسی کلی مواجه کرد.
در سینمای لینچ، مقارنه مفهومی بسیطی میان مخاطب و قهرمانان آثارش که عموما تکافتاده و منزوی هستند شکل میگیرد. در این فضا، پرده سینما حذف میشود و مخاطب به یک اینهمانی جادویی میرسد. در این آثار مخاطب با شکست زمان مواجه است و روایتهایی موازی را تجربه میکند که تکههای پازل، به شکلی نامرتب از ابتدا تا انتهای فیلم به دست او میرسد و اینهمانی مخاطب سبب میشود تا در انتهای اثر این تکهها در کنار یکدیگر قرار گرفته و به فهم فیلم منجر شوند.
به همین دلیل لینچ در بلوغ سینمای سوررئالیستی، یک گام جلوتر از بونوئل قرار دارد ضمن اینکه زیست آمریکایی لینچ نیز کمک شایانتوجهی به خلق موتیفها، المانها و دکوپاژهای منحصربه فرد نمود درحالیکه بونوئل اسطورهای، هیچگاه نتوانست تا این اندازه موتیف و سمبل هالیوودی خلق کرده و آنها را در خدمت پرورش هسته مرکزی روایت منسجم خود به کار گیرد.
سینمای لینچ با تمام این مختصات هیچگاه به سمت آنارشیسم سوق پیدا نکرد. با آنکه لینچ علاقمندی چندانی به برداشتهای بلند نداشت و آدمهای بسیاری در کارهایش تردد داشتند و سکانسها میزبان رنگ، نور و آکسسوار پرحجمی بودند اما این عناصر هیچگاه به تشتت بصری و مفهومی منجر نشدند و این هنر لینچ بود که از انطباق مفهومی با این عناصر شلوغ و پرتعداد به یک هارمونی معنادار میرسید که برای مخاطب جذاب بود. این ویژگی یکی از اصلیترین خصایصی است که سبب میشود تا لینچ را یک کارگردان افسانهای و تکرارنشدنی قلمداد کنیم که جای خالی او شاید تا همیشه در تاریخ سینمای جهان پر نشود.
سینمای لینچ همواره بر دوگانگی کابوس و واقعیت استوار است. آدمهای طردشده دنیای لینچ همواره در تقلای مجادله با کابوسهای دهشتناک خود قرار دارند. هنر بزرگ آن جایی است که میبینیم این جدال نفسگیر با مولفههای روز رقم میخورد و کابوسها برای کاراکتر فیلم و مخاطبان به واقعیتهایی شبیه میشوند که او را میترسانند. این فضاسازی، رازآلودگی ویژهای را در سینما رقم میزند که خاص لینچ است با آن راهروها و تلفنهای مرموز، استفاده از نور قرمز جنونآور و اتاقهایی که فینفسه ترسناکند. آتش و چوب نیز در سینمای این فیلمساز مفاهیمی کلیدی دارند. بهرهبرداریهای کاربردی از نوار ویدئو و همزاد نیز کمک بسیاری به خلق این دنیای عجیب کرده است. هیچ کارگردانی در تاریخ سینما به اندازه لینچ موفق نشد از دادههایی رئالیستی به یک بیان سوررئالیستی منسجم دست یابد.
این مجموعه رفتار سینمایی سبب شد تا لینچ هیچگاه وارد جریان اصلی و بلاکباستری هالیوود نشود. با آنکه کارهایی چون «تلماسه» و «توئینپیکس» از چنین قابلیتی برخوردار بودند اما وی هیچگاه به سمت این شکل فیلمسازی که در خدمت کمپانی بود، نرفت و توانست تا آخرین اثرش، دیدگاه مستقل خود را در کارهایش حفظ کند.
حالا سینما برای هنرمندی که با ویدئوهایش به مردم میگفت که شما قلب بزرگی دارید، تمام شده است اما لینچ هنوز برای سینما تمام نشده. دیگر قرار نیست کلاژی مملو از قابهای جنونآمیز ببینیم. کارگردانی که نقاشیهای اعجابآور خود را به سینما آورد و به آنها جان بخشید.
او در تمام این سالها با حرارتی خاص و عزمی راسخ از توئینپیکس 4 صحبت میکرد اما این فرصت به او نرسید.
دیوید لینچ افسانهای یک عمر مخاطبان پرتعدادش را شوکه کرد اما شوک آخر او یک تارگت بزرگ بود به «جاده مالهالند» و بزرگراه گمشده. سینما با فقدان او، یکی از عجایب و نوابغ خود را از دست داد. از این پس از سینمای سوررئالیستی با عنوان پسالینچ نام برده میشود و جریانسازیهای حول آن نیز با دوره این فیلمساز مقایسه خواهد شد.
http://www.RaheNou.ir/fa/News/1015691/چرا-«دیوید-لینچ»-کارگردان-افسانهای-تاریخ-سینما-شد؟