راه ترقی - هم میهن / «برنامهریزیشده یا فردی؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه هم میهن است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
ترور آقایان رازینی و مقیسه قضات دیوانعالی کشور خبر نگرانکنندهای بود که برای درک واقعیت آن باید منتظر اطلاعات دقیقتری از جزئیات اقدام و انگیزههای احتمالی قاتل بود؛ هرچند قاتل خودکشی کرده است.
گرچه اطلاعرسانیهای رسمی به نحوی است که گویی بهطور ضمنی میخواهند اعلام کنند که این ترور مرتبط با محافل یا گروههای خاص تروریستی است؛ ولی صراحت کافی هم دراینباره وجود ندارد و با توجه به شاغل بودن فرد ضارب در محل، هیچ حالتی را نمیتوان نادیده گرفت. با وجود این، حالتهای گوناگونی قابل تصور است که نباید از گمانهزنیهای متعارف حذف شوند؛ هرچند در نهایت مستندات قطعی است که میتواند حقیقت را روشن کند.
اولین سناریوی محتمل این است که این اقدام در ارتباط با گروههای برانداز باشد. یک گروه سازمان رجوی است که اخیراً سعی کرده دوباره خود را در سطح بالایی مطرح کند. نشست آنان در فرانسه به همین منظور بود. البته، احتمال اندکی وجود دارد که آنان مسئولیت چنین کاری را بپذیرند.
ولی اگر این ترور در ارتباط با آنان باشد، احتمال زیادی وجود دارد که سرنخهایی به دست آید و اعلام شود. در هر صورت، نشانهای از آغاز دوباره فعالیت مسلحانه آنان خواهد بود. با توجه به شرایط عمومی جهان بعید است که چنین قصدی داشته باشند؛ حتی اگر توانش را هم داشته باشند.
احتمال دوم ترور از سوی سلطنتطلبان است. آنان در واقع نوعی حمایت عمومی از اشخاص منفرد یا جمعهای محدود میکنند تا اقداماتی را برای تقویت روحیه عمومی طرفداران خود انجام دهند و هیچ سازمان رسمی هم وجود ندارد که عهدهدار اقدامات انجامشده باشد؛ لذا اگر هم کار آنان نباشد حتماً سعی میکنند که آن را به حساب خود بگذارند و از این طریق نوعی امیدواری در بدنه حامیان خود بهوجود آورند. بهویژه آنکه از فشارهای مستقیم خارجی و درگیری نیز ناامید شدهاند.
احتمال سوم که آن هم مهم است، اسرائیلی بودن این اقدام است که با توجه به سابقه قضایی این دو روحانی، ترور آنان را به امور دیگری جز ارتباط با منافع مستقیم خود ربط داده و در پی بهرهبرداری سیاسی باشند. گرچه این اقدام با اهداف مستقیم اسرائیل تطابق ندارد؛ ولی همچنان میتواند یک احتمال مهم تلقی شود.
ضمن اینکه ترکیب این سه احتمال نیز منتفی نیست. ولی در نهایت هر سه یک هدف مشترک را دنبال میکنند. احتمال دیگر این است که ماجرا در قالب قتل و نه ترور باشد. این اتفاق را سه ماه پیش در جریان ترور امامجمعه کازرون شاهد بودیم. اگر چنین باشد، این رویداد اگر چه تبعات سیاسی دارد؛ ولی واقعیت آن اجتماعی خواهد بود.
البته برخلاف مورد کازرون که دسترسی به اخبار و اطلاعات ضارب به نسبت ساده بود، در اینجا محدودیتها بیشتر خواهد بود. در هر صورت، نیازمند اطلاعات دقیقتری درباره ضارب (سن، تاهل و خانواده، ارتباطات) و کیفیت ارتباطات او و نیز نحوه و جزئیات ترور از جمله چگونگی دسترسی به اسلحه و تواناییهای فردی او در بهکاربردن سلاح هستیم و بدون اطلاع از این موارد، اظهارنظر قطعی ممکن نیست.
در هر حال، دو نکته باید مورد نظر باشد. اول، محکوم کردن هر نوع اقدام تروریستی و خشونت است. ایران از این نظر هزینه سنگینی داده است. دوم و مهمتر اینکه، واکنش رسمی به این نوع اقدامات نباید انفعالی و از روی عصبانیت و شتابزدگی باشد. اگر یک قتل عادی است که طبعاً باید ریشهیابیهای دقیقتر اجتماعی شود. اگر هم ترور برنامهریزی شده است، واکنش شتابزده و از روی عصبانیت افتادن در بازی طرف مقابل است.
باید نشان داد که جامعه ایران در شرایطی است که میتواند با اینگونه اقدامات قانونمند و با صبر و درایت برخورد کند و در ورطه محدودیتهای ویژه نخواهد افتاد.