راه ترقی - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
مهدی بیکاوغلی| سرانجام دوران زمامداری ترامپ در کاخ سفید از راه رسید و دورانی از بیم و امید برای بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران آغاز شد. فارغ از تبعات و آثاری که این حضور در عرصه بینالمللی دارد، حضور ترامپ برای فضای سیاسی و راهبردی ایران هم واجد اهمیت فراوانی است. بسیاری از ایرانیان منتظرند، ببینند با چه ترامپی مواجه خواهند شد؟ یک روی سکه ترامپ، همه تجربیاتی است که ایران حدفاصل سالهای 2016 تا 2020 آنها را تجربه کرده است. فردی پیشبینی ناپذیر با رفتارهایی غیرمعقول و غیراصولی که با هیچ الگوی دیپلماتیک و مدیریتی در عرصه جهانی سازگار نیست. روی دوم سکه ترامپ اما متفاوت ترسیم شده. در این الگو، ترامپ به عنوان چهرهای معرفی شده که تلاش میکند از دامن زدن به تنازعات و درگیریها در سطح جهانی پرهیز کرده و از دل مناسبات ارتباطی با کشورها، مسیری به سمت تحقق منافع پایدار دو طرف بگشاید. او زمینهساز آتشبس در غزه میشود و برنامههای عاجلی برای پایان درگیری در روسیه و اوکراین ارایه میکند. اما کدام روی سکه ترامپ برای ایران به زمین مینشیند؟ برای یافتن پاسخی به این پرسش که دوران ترامپ برای ایران چگونه آغاز میشود، «اعتماد» سراغ فعالان سیاسی از هر دو جناح اصلی کشور رفته تا درباره این دوران حساس گفتوگو کند. محمد هاشمی، محمدصادق جوادیحصار و حسین کنعانیمقدم هر کدام از زاویه دید خود به این دوران تازه نگریسته و درباره آن صحبت کردهاند. اما از هر زاویهای که به موضوع ترامپ نگاه شود از این واقعیت نمیتوان غافل شد که ترامپ-پزشکیان پروژه مهم از میان بردن دیوار بلند بیاعتمادی میان دو کشور را در برابر دارند. دیوار بلندی که طی 46سال گذشته مدام بر قطر آن افزوده شده تا جایی که برخی معتقدند از میان بردن کامل این دیوار در کوتاه مدت نه ممکن است و نه فایدهبخش، بلکه باید به صورت تدریجی تلاش شود تا از حجم این دیوار کاست تا به اندازهای برسد که با یک تلنگر از هم بگسلد.
محمد هاشمی، فعال سیاسی اصلاحطلب و رییس اسبق سازمان صدا و سیما درباره آغاز فعالیتهای ترامپ به عنوان رییسجمهور امریکا و مسیری که ایران برای تحقق منافع خود در دوران تازه باید دنبال کند، میگوید: «هر چند ترامپ رسما سکان هدایت دولت امریکا را از امروز به دست میگیرد، اما هنوز مشخص نیست چه استراتژی را در خصوص موضوعات مختلف از جمله مسائل مرتبط با ایران دارد. همین امروز اظهارنظری از سوی معاون ترامپ خواندم که عنوان کرده بود، برنامه دولت ترامپ این نیست که در خاورمیانه با ایران درگیر شود، بلکه دولت ترامپ قصد دارد هر چه سریعتر مسائل فیمابین امریکا و ایران را حل و فصل کند. ترامپ اعلام کرده، در صورتی که ایران تسلیحات هستهای نداشته باشد در سایر موارد میتوان روابط سازندهای را میان دو کشور شکل داد. ساخت تسلیحات هستهای هم برای ایران مطابق فتوای رهبری ممنوع است و ایران برنامهای برای اجرای آن ندارد. در فضای سیاسی ایران در مورد ترامپ اما دو دیدگاه و نظریه وجود دارد؛ نخست اینکه ترامپ تاجر است و میتوان با او معامله کرد! اظهاراتی که او در مورد کانادا، چین و برخی جزایر دیگر اروپایی داشته این دیدگاه را تقویت میکند. ترامپ با استفاده از جنگ تعرفهها تلاش میکند، سیاستهای مورد نظر خود را پیش ببرد. از سوی دیگر برخی افراد و جریانات دیدگاههای دیگری درباره ترامپ مطرح میکنند. مبتنی بر این دیدگاه، ترامپ چهرهای ضد جنگ معرفی میشود که تلاش میکند از تنازع و درگیری در جهان جلوگیری کند. رویکردی که ترامپ در خصوص آتشبس در غزه و توافق میان روسیه و اوکراین در پیش گرفته، شاهدی بر این مدعاست. اما مسالهای که به نظر من شواهد زیادی درباره آن وجود دارد، آن است که هیچ کدام از روسای جمهور امریکا از جمله اوباما، بایدن و امروز هم ترامپ، خواستار تداوم تنازع و درگیری با ایران نبوده و نیستند. همه روسای جمهور امریکا خواستار حل و فصل معضلات میان دو کشور و تعامل بیشتر با ایران هستند. هر چند امریکا در سالهای پس از پیروزی انقلاب، با ایران دشمنیهای آشکاری داشته، اما طی سالها و دهههای اخیر دنبال جنگ با ایران و حذف ایران نبوده است. منطقه خاورمیانه نه فقط برای امریکا، بلکه برای جهان دارای اهمیت است. این منطقه ژئوپلیتیک با جغرافیای سیاسی خاص دالان تامین انرژی جهان است و هیچ کدام از طرفها خواستار درگیری در این منطقه نیستند. کشوری مانند امریکا یا اروپا منافع بسیاری در منطقه خاورمیانه دارند، پایگاههای نظامی و راهبردی زیادی در این منطقه ایجاد شده و ثبات در آن، دارای اهمیت است. خاورمیانه از جهات مختلف، مهمترین منطقه جهان است و هیچ کدام از روسای جمهور امریکا از درگیری در این منطقه استقبال نمیکنند. مهمترین چالشی که دولت چهاردهم در مواجهه با امریکا دارد، ایجاد راهی برای گفتوگو و مذاکره است. شایعات زیادی هم درباره این موضوع وجود دارد. روشن است که رابطه میان این دو کشور هرگز قطع نبوده است. گاهی عمان، زمانی ترکیه، برههای ژاپن، سوییس و...تلاش کردهاند این زنجیره ارتباطی را مستدام نگه دارند. پیامهایی رد و بدل شده و برنامهریزیهایی صورت گرفته است. صحبتهای اخیر دکتر پزشکیان با رسانه امریکایی NBC سیگنال مناسبی را ارسال کرد. آقای پزشکیان اعلام کردند ایران آماده انجام مذاکره شرافتمندانه با امریکا در راستای منافع خود و مبتنی بر 3 اصل حکمت، عزت و کرامت است. با این 3 اصل اگر امریکا مذاکرات را آغاز کند، ایران هم از آن استقبال میکند. استراتژی ایران هم کاملا روشن است؛ اینکه هدف و استراتژی ایران چیست؟ ابهامی ندارد. ایران خواستار تحقق منافع ملی خود است. خواستار رفع تحریمها و احترام متقابل است.»
ایران و امریکا نیاز به اعتمادسازی دارند
محمدصادق جوادیحصار، فعال سیاسی اصلاحطلب معتقد است هم ایران و هم ترامپ باید تلاش کنند تا دیوار بیاعتمادی میان دو کشور فرو ریخته و دوران تازهای میان دو کشور به وجود آید. دورانی که در آن منافع ملی دو کشور تضمین شده و استقلال و عزت ایران مورد احترام امریکا قرار میگیرد. جوادیحصار میگوید: «مساله ترامپ و به دست گرفتن سکان هدایت دولت امریکا از زوایای مختلف میتواند برای دولت و مردم ایران دارای اهمیت باشد و از ابعاد مختلف هم فاقد اهمیت باشد و اینطور تظاهر شود که فاقد اهمیت است. نخستین گزارهای که فردا تکلیف آن روشن میشود، واکنش بازارهای ایران به تحولات اخیر است. ریزش روزهای اخیر بورس در ایران را بیارتباط به حضور ترامپ در کاخ سفید نمیدانم. اگر ترامپ اعلام کند طبق برنامههای قبلی اعلام شده، رمزارزها و بیتکوین و...را به عنوان یک پول بینالمللی مورد حمایت قرار داده و به عنوان پشتوانه ارزی ایالات متحده در نظر میگیرد، طبیعتا در بازارهای جهانی آثار خاصی داشته و تکانه ایجاد میکند. این روند در بازار سرمایه ایران هم اثرگذار خواهد بود. بورس ایران اگر از بازارهای جهانی اثر بپذیرد که میپذیرد، کاهش مشارکت بخش خصوصی در بازار سرمایه محتمل است و بعید نیست سرمایهها از بازار سرمایه خارج شود. این فوریترین عکسالعمل اقتصاددانان به حضور ترامپ است. اما ابعاد تاثیرگذاری حضور ترامپ در سیاست داخلی و روابط بینالملل هم دامنهدار است. اگر ترامپ محکم پشت ایده تنشزدایی در منطقه خاورمیانه بایستد و بگوید که واقعا در پی تنشزدایی است و تایید کند که با ایران روابطی پایدار و سازنده برقرار میکند، این امر هم در صحنه سیاسی و هم صحنه اقتصادی ایران اثرگذار خواهد بود. تصور میکنم، نوع رفتار دولت ایران با ترامپ و نوع رفتار ترامپ با دولت ایران، نقطه عطفی برای حل معضلات چند ساله ایران و امریکا خواهد بود. در نقطه مقابل انجام صحبتهای حاشیهساز و ناپخته میتواند اتفاقات ناخوشایندی را رقم بزند که جز افزودن به گرههای قبلی فایدهای نخواهد داشت. ایران شرایط خاصی را سپری میکند، وضعیت اقتصادی، ناترازیهای انرژی، تنگناهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و...در منطقه خاورمیانه و تعاملاتی که ایران و غرب باید با هم داشته باشند میتواند متاثر از رفتار ترامپ با ایران و بالعکس باشد. همه امیدواریم ترامپ چشمانداز درستی را در ارتباط با ایران و منطقه رقم بزند. این صحبت ترامپ که پمپئو را وارد عرصه دیپلماسی نمیکند، چون در مواجهه با ایران افراطی عمل کرده، تصمیم درستی است که باید در سایر بخشها نیز تداوم یابد. همانطور که دولت ایران به دنبال تنشزدایی و بهبود مناسبات با جهان است، ترامپ هم باید تلاش کند، اعتمادسازی کرده و دیوار بلند بیاعتمادی میان دو کشور کوتاه شود. باید تلاش شود مشکلات دیرینه ایران و امریکا به نفع منافع ملی دو کشور پایان یابد.»
فشار از بیرون و شورش از درون
حسین کنعانیمقدم، فعال سیاسی اصولگرا اما از زاویه متفاوتی به بحث آغاز زمامداری ترامپ در کاخ سفید اشاره کرده و میگوید: «واقع آن است که ترامپ، ترامپ 4سال قبل نیست، امریکا هم امریکای 4سال قبل نیست و اساسا جهان، جهان 4سال قبل نیست. سرعت تحولات جهانی بالاست و تغییرات به کرات رخ میدهند. معتقدم در رابطه با قدرت یافتن ترامپ در کاخ سفید باید به این نکته توجه داشت که ترامپ حداقل یکسال زمان نیاز دارد تا قدرت را کامل از دموکراتها تحویل گرفته و سپس جای پای خود را در صحنه سیاسی امریکا مستحکم کند. معتقدم دموکراتها، قدرت را به سادگی در اختیار ترامپ قرار نمیدهند تا او هر کاری دوست داشت، انجام دهد. ممکن است امریکا یا هر کشور دیگری دارای قدرت باشد و کارهای بسیاری بتواند انجام دهد، اما نمیتوان انکار کرد که یکسری قیود ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک، ژئوپلیتیک و ژئوکالچر (چالشهای فرهنگی) در برابر کشورها وجود دارند که ترامپ هم درگیر آنها در دو جبهه خواهد بود. 1) درگیریهایی که در جبهه داخلی ظهور و بروز خواهد داشت؛ به نظرم امریکا در این بخش بسیار ضعیف و شرایط داخلی امریکا بسیار شکننده شده است. به خصوص با آتشسوزیهای اخیری که در لسآنجلس رخ داد، بحرانهای داخلی در امریکا در اوج قرار گرفته است. 2) جبهه دومی که ترامپ با آن دست به گریبان خواهد بود، چالشهایی است که امریکا در سطح روابط بینالملل و جهانی با آنها دست به گریبان خواهد بود. پس سیاستهای اعلامی که ترامپ مطرح میکند، بعید است در سیاستهای اعمالی او هم فرصت ظهور و بروز داشته باشند. ترامپ بیشتر زمینهسازی و فضاسازی میکند تا در مواجهه با قدرتهای جهانی مانند چین و روسیه و...همچنین قدرتهای منطقهای مانند ایران که در معادلات منطقهای و سیاسی اثرگذار است، از آنها بهرهبرداری کند. ترامپ باید طرحی نو دراندازد، چراکه با شیوههای قبلی نمیتواند در این دو جبهه توفیق به دست آورد. البته ترامپ تاکید دارد که با فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی ایران از بیرون و شورش از درون به دنبال آن است که ایران را تسلیم خواستهها و نقشههای امریکا کند. این مطالبات به خصوص در حوزه مسائل هستهای جدیتر است. اما ایران هم ایران 4 سال و 8سال قبل نیست. ایران قدرتمندتر شده، توانمندی و اثرگذاریاش بیشتر شده و قطعا امریکا باید در محاسبات خود در مواجهه با ایران بازنگری جدی کند. با توجه به این واقعیت که دولت آقای پزشکیان دولت وفاق ملی است، به نظر میرسد، سیگنالهایی به امریکا ارسال میشود مبنی بر اینکه ایران در مسیر بستن پروندههای منطقهای همراهی میکند. خط قرمز ایران منافع ملی، امنیت ملی ایران و عدم مداخله امریکا در مسائل داخلی کشور است. سیاستهای کلان کشور را هم مقام رهبری تعیین میکند و دولت تنها مجری این سیاستهاست. بنابراین دست دولت آقای پزشکیان در تعیین استراتژیهای راهبردی چندان باز نیست. البته دولت در اتخاذ تاکتیکها، این اختیار را دارد که روشهای مختلفی را برای گفتوگو استفاده کند. قبلا هم به این نکته اشاره کردم اینکه آقای پزشکیان میگوید ایران قصد ترور ترامپ را ندارد، درست است. ایران تروریست نیست و کشوری نیست که از ابزار ترور بهره ببرد. اما مقاومت سرانجام انتقام خود را از نتانیاهو، بایدن و... میگیرد.»