راه ترقی
نغمات موسیقی و رژیم شنوایی بر روان و جسم انسان چه تاثیری دارند؟
يکشنبه 14 بهمن 1403 - 12:30:11
راه ترقی - اعتماد / پژوهش در حوزه موسیقی ایرانی از مقولاتی است که در کشور ما مغفول مانده است
موسیقی مبحثی است از علوم انسانی که زیرمجموعه هنر، باورها و عادت‌ها قرار می‌گیرد. همچنان که می‌بینیم در متن تمام فعالیت‌های اجتماعی نیز می‌تواند باشد و گاهی حضورش ضروری است وگرنه آن رسم یا آیین هم وجود نخواهد داشت. اینجا بنا دارم از دو نگاه به ارتباط موسیقی و غذا اشاره کنم. نگاه اول یک نگاه سطحی به ارتباط این دو (موسیقی و غذا) است و نگاه دوم نگاهی عمیق به کارکرد این دو کنار یکدیگر.
موسیقی و ترانه‌هایی برای غذا
در گذشته موسیقی و ترانه برای ایجاد باور و بیان عادت در میان مردم استفاده می‌شده است، این موضوع حتی به بحث غذا هم رسیده است؛ برای مثال ترانه «اوستا چلوکبابی» استاد ایرج خواجه‌امیری یا یکسری ترانه‌هایی که برای برخی مشاغل در دوره پهلوی همچون جگرکی، بلال‌، سمنو، بستنی‌، آجیل‌فروشی و غیره سروده شده است. البته موسیقی و ترانه برای بسیاری از مشاغل وجود دارد، اما برای مشاغل وابسته به غذا که با عادت‌ها و باورهای مردم در ارتباط بوده همچنین تنها تفریح دسته‌جمعی مردم محسوب می‌شده، ماندگار شده است. شما اگر دور هم جمع شوید و راجع ‌به سیاست و مذهب صحبت کنید، اختلاف ایجاد می‌شود، اما غذا تنها تفریح دسته‌ جمعی ما ایرانیان است که روی آن اغلب اتفاق‌ نظر داریم و اگر هم اختلاف‌نظر پیش بیاید بیشتر مایه خنده و شادی است.
علاوه‌ بر این ارتباط مستقیم، ممکن است در رستوران‌هایی برای جذب مشتری، موسیقی هم پخش شود. برای مثال در رستوران‌های مدرن جهان از تاثیر موسیقی با ریتم کند یا تند در ساعت‌های شلوغ و خلوت در راستای نگهداشت بیشتر یا کمتر مشتری در سالن استفاده می‌کنند.
موسیقی، غذای روح
اگر بخواهیم از این کارکردهای موسیقی فراتر برویم و عمیق‌تر به کنار هم قرار گرفتن واژه موسیقی و غذا نگاه کنیم، به موسیقی در ساحت تخصصی خودش می‌رسیم و ارتباط آن با ارتزاق روحی و اینکه چه تاثیری بر فیزیولوژی بدن فرد می‌تواند بگذارد. قبل از هر چیز به یک نکته قابل توجه اشاره داشته باشم، اغلب گوش موسیقایی جمعی هر منطقه نوع موسیقی خاص خودش را می‌طلبد؛ یعنی اگر به فرانسه بروید و در رستورانی ردیف میرزاعبدالله با سه‌تار، نی یا کمانچه بزنید به احتمال قوی از آن استقبال نمی‌شود؛ چون گوش او به آن موسیقی و برای آن موقعیت آماده نیست؛ برعکس وقتی در رستوران‌های دربند و درکه نوازندگان دوره‌گرد می‌‌نوازند، چون ترانه‌ها و تصنیف‌های‌شان را مردم دوست دارند، از آن لذت هم می‌برند.
با این مقدمه باید بگویم که‌گیرنده‌های موسیقی در ذهن هر کدام از ما برای دریافت نوعی از موسیقی تربیت شده‌ است. از سویی روح ما یا شاید بهتر است بگویم گوش موسیقایی ما به‌ عنوان یک عنصر باشعور از بسیاری جهات در فقر است و شبیه آدمی است که از قحطی آمده و این قحطی عاطفه، توجه، شادی، قحطی لذت از مناظر، قحطی لذت از هنر و موارد دیگر است و برای رفع این قحطی نیاز است که سیراب شود و برای این سیر شدن، موسیقی ابزاری است که می‌تواند روح را آرام یا برعکس آشفته کند یا برای آن چالش به ‌وجود آورد و ما فعلا بخش آرامش را به‌ عنوان یک غذای روحی مدنظر داریم.
موسیقی و گام‌ها به‌ عنوان یک غذای روحی طبق آنچه در نسخ خطی و در کتاب‌های قدیمی مثل نسخ صفی‌الدین ارموی، کتاب‌ بهجت‌الروح، کتاب‌های ابوعلی‌سینا و بسیاری دیگر از کتاب‌ها و مقالات به نقل از افلاطون و علمای دیگر آمده است، بر طبایع بدن آدمی تاثیر دارد و این تاثیر موسیقی بر طبایع آدمی است که ما را به نوعی با علمی تحت عنوان «آروماتراپی» یا «رایحه‌درمانی» نیز وصل و آشنا می‌کند. در این زمینه در کتاب سینوهه نزدیک به 700 نوع بو و ضماد گیاهی معرفی شده که از آن بو برای بهبود دردها استفاده می‌کنند. اگر دقت کنیم در طب قدیم ما هم‌ زمانی که کسی بیهوش می‌شد، زیر بینی‌اش کاهگل می‌گرفتند که به هوش بیاید. طبق علم آروماتراپی، بو در مغز میکروفرکانس ایجاد می‌کند و آن میکروفرکانس روی بخش هدف در مغز تاثیر می‌گذارد و منشا اثر می‌شود. برای مثال از این طریق کسی که بیهوش شده به هوش می‌آید. در نتیجه وقتی میکروفرکانس‌ها در یک بو برای ما منشا اثر باشند، پس خود موسیقی که سرشار از میکروفرکانس و فرکانس است هم در ایجاد آشفتگی، آرامش، چالش یا هر سه بر بدن تاثیر دارد.
بررسی این موارد ما را به مبحثی تحت عنوان موسیقی و درمان می‌رساند که البته این توضیح را بدهم که منظور این نیست که اگر سردرد داشتیم، پنج دقیقه آواز گوش کنیم، بهبود می‌یابیم، این نگاه سطحی مدنظر نیست بلکه موسیقی یک زمینه‌ساز برای موقعیت‌های مختلف است که تاثیر آن بر انسان در علم هم اثبات شده است. اگر در مملکت ما فضای مناسبی برای پژوهش وجود داشت، ایده‌های بسیاری می‌شد ارایه داد تا مورد پژوهش قرار گیرد.
مثال دیگری بیاورم که عملکرد گوش چقدر به رژیم و عادات وابسته است؛ شما اگر به بازار مسگرها بروید، چند دقیقه بیشتر دوام نمی‌آورید، اما کسی که در بازار مسگرها کار می‌کند، واکنشی نسبت به آن همه سر و صدا نشان نمی‌دهد، چون در مغز او حفاظی ایجاد شده است. از این رو است که به آثار موسیقی و شنیدن آن توسط مخاطب هم می‌توانیم بگوییم: «رژیم شنوایی»، چون اثری مانند اثر تغذیه‌ای بر بدن دارد و ما با این رژیم شنوایی می‌خواهیم مواجه شویم.
جالب است که این رژیم در اولین برخورد با بدن که در نسخ خطی معرفی شده است، ماجراها دارد. برای مثال گفته شده و همچنان برخی به آن باور دارند که صبح روز جنگ، در دستگاه چهارگاه بنوازید، چرا که چهارگاه در فرد تهییج عواطف و آشفتگی ایجاد می‌کند؛ بنابراین سرباز اگر چهارگاه بشنود، برای جنگ آماده‌تر می‌شود. از سویی آواز دشتی، مهر وآشتی می‌آورد و مواردی از این دست.
این مباحث تاثیر موسیقی بر بدن و عملکرد‌گیرنده است که از جنبه روانشناسی هم آزمون‌پذیر است، اما متقن نیست.
مساله این است که موسیقی هم می‌تواند عوارض داشته باشد یا تاثیرات عمیقی بگذارد. اکنون در گذر از این منظر عاطفی و تاثیرات ضمنی موسیقی که استثناپذیر هم هستند، به عنصری تحت عنوان «موسیقی و درمان» می‌رسیم که در جهان و بالطبع ایران بیشتر به درمان بیماری‌های سایکوتیک با موسیقی کلاسیک توجه شده است. برای مثال موزیک‌تراپ، سوییت رمینور باخ را برای بیماران مانیک دپرسیو تجویز می‌کند و کیبورد و انواع سازها را برای آنها پخش می‌کنند و با کمی تخلیه انرژی بهبود می‌یابند، چون این بیمار مشکل عدم توجه داشته است. پس نمی‌توانیم این درمان را وابسته به سوییت رمینور باخ بدانیم. از طرفی در موسیقی کلاسیک هیچ سند تاریخی در تاثیر درمان وجود ندارد، اما در قومیت ما و در منطقه ایران فرهنگی که منظور ما در اینجا ایرانی است که از یک سو با ترک‌ها و از یک سو با هندی‌ها و از یک سو با عرب‌ها هم در ارتباط است و همراه با جایگاه و ریشه فرهنگی مشترک است، برای مبحث «موسیقی ایرانی و درمان» نسخ خطی هم وجود دارد، همچنانکه ما در مراسم بومی مختلفی، آیینی همچون آیین «زار» را نیز داریم.
من در بخش مخزن نسخ خطی کتابخانه مجلس در زمان مرحوم استاد حائری پژوهشی را انجام دادم و از آنجایی که استاد حائری بر محتوای نسخ اشراف داشت، در این زمینه به من کمک می‌کردند و از میان 9 نسخه خطی که مجموعه‌ای از مقالات بود که من برای پژوهش آنها را بررسی کردم، در 7 مورد مقالاتی درباره موسیقی و درمان وجود داشت که هم به بیماری‌های سایکوتیک یا روانی و هم به بیماری‌های سوماتیک یا تنی و بدنی و هم به بیماری‌های سایکوسوماتیک یا روان‌تنی اشاره داشت؛ گرچه ممکن است موسیقی بتواند در درمان هم کمک کند، اما نه تا زمانی که مورد آزمون قرار نگیرد. پس در این مبحث، هم موسیقی‌شناسی، هم بیماری‌شناسی و هم آزمون‌پذیری و آزمایش‌های مختلف باید انجام شود.
تمام اینها گفته شد تا توجه و تمرکز را روی شرایط و پتانسیل پژوهش در این حوزه جلب کنم، اینکه چه میزان و در چه گستره‌ای می‌توان در حوزه موسیقی پژوهش کرد.
این موضوعات که در بالا آمده تا همان‌ بخش‌ها بیشتر پیش نرفته است، ما در ادامه این موضوعات نیاز به یک بنیاد پژوهشی بزرگ داریم که البته نمی‌توانیم با ارگان‌های سیاستگذار درباره موسیقی گفت‌وگو کنیم؛ حتی اگر خیلی مهم باشد و بتوانیم پیرامون آن در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشیم! سوال اینجاست وقتی در جشنواره آوینیون فرانسه به حاج ‌قربان سلیمانی جایزه می‌دهند، چرا ما با وجود این نسخ خطی در دنیا حرف نزنیم و کاری نکنیم. همان‌طور که به کتاب قرابادین کبیر در بخش نسخه‌شناسی و داروشناسی سنتی مراجعه می‌شود، پس این نسخ هم می‌توانند به همان روال مورد استفاده و استناد برای پژوهش‌های مختلفی قرار گیرند.
بعید است و البته در ایران هم در حوزه موسیقی ‌درمانی جز مراسم بومی مثل مراسم «زار» که در جنوب کشور وجود دارد، کاری در این زمینه انجام نشده و مراسم زار ‌هم درباره خارج ‌کردن روح پلید یا حالتی مثل مالیخولیا از بدن بیمار است.
اگر نگاه پژوهشی به موسیقی ایرانی داشته باشیم، متوجه می‌شویم، به ‌قدری موسیقی خودمان قوی و تاثیرگذار است و برای آن اسناد وجود دارد که می‌توانیم بر مبنای آن در حوزه کارکردهای درمانی هم پژوهش کنیم.
روند کار چنین پژوهش‌هایی نیاز به همکاری‌های قوی و محکمی دارد؛ برای مثال همکاری دانشکده‌های توانبخشی، علوم پایه پزشکی یا انجمن موسیقی‌درمانی و انجمن‌های روانشناسی و... این در حالی است که در انجمن موسیقی‌درمانی اصلا موسیقی ایرانی را نمی‌شناسند و بر موسیقی کلاسیک و غربی تمرکز دارند و مسلم است که در برابر این پروژه مقاومت می‌کنند. ما به کار دانشگاهی نیاز داریم تا بتوانیم به لحاظ علمی این موارد را مورد دقت و پژوهش قرار دهیم.
سال 1379 یک استاد راهنمای موسیقیدان و یک دانشجوی موسیقی با کمک و مدیریت یک پزشک متخصص بیهوشی یک نمونه آزمایش اینچنینی را انجام داده‌‌اند که نتیجه به ‌عنوان پایان‌نامه منتشر شده و در بخش پایان‌نامه‌های کتابخانه دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران وجود دارد و ارجاع به آن و نتایجش هم می‌تواند بسیار جالب باشد.
در این یادداشت سعی کردم با عناوین مختلف تاکید کنم که حوزه موسیقی و کارکردهای آن در ایران بسیار مغفول مانده است؛ البته این یادداشت بخش‌های پزشکی و علمی هم دارد که به دلیل آنکه در صفحه موسیقی منتشر می‌شود، از تمرکز بر آن صرف‌نظر کردم، اما چیزی که در این مجال باید یادآوری کنم همان مغفول ماندن و بی‌توجه بودن به موسیقی و کارکردهای آن است نه فقط در مقام نواختن و شنیدن؛ موسیقی ایرانی با شاخه‌های فراوانش و با گستره بزرگی که دارد باید برایش بستر مهیاتری وجود داشته باشد تا بتوان از پتانسل‌های آن بیشتر سخن گفت، پژوهش کرد و منابع آن را مورد استناد قرار داد و بیش از پیش آن را به دنیا معرفی کرد. امید که شرایط آن در آینده مهیا شود و این اتفاقات علمی و پژوهشی در حوزه موسیقی به صورت جدی‌تری دنبال شود.
گیرنده‌های موسیقی در ذهن هر کدام از ما برای دریافت نوعی از موسیقی تربیت شده‌ است. گوش موسیقایی ما به‌ عنوان یک عنصر باشعور از بسیاری جهات در فقر است و شبیه آدمی است که از قحطی آمده و این قحطی عاطفه، توجه، شادی، قحطی لذت از مناظر، قحطی لذت از هنر و موارد دیگر است و برای رفع این قحطی نیاز است که سیراب شود و برای این سیر شدن، موسیقی ابزاری است که می‌تواند روح را آرام یا برعکس آشفته کند یا برای آن چالش به ‌وجود آورد.
منظور از مبحث موسیقی و درمان این نیست که اگر سردرد داشتیم، 5 دقیقه آواز گوش کنیم بهبود می‌یابیم؛ این نگاه سطحی مدنظر نیست؛ بلکه موسیقی یک زمینه‌ساز برای موقعیت‌های مختلف است که تاثیر آن بر انسان در علم هم اثبات شده. اگر در مملکت ما فضای مناسبی برای پژوهش وجود داشت، ایده‌های بسیاری می‌شد ارائه داد تا مورد پژوهش قرار بگیرد.
ما در ادامه این موضوعات نیاز به یک بنیاد پژوهشی بزرگ داریم که البته نمی‌توانیم با ارگان‌های سیاستگذار درباره موسیقی گفت‌وگو کنیم؛ حتی اگر خیلی مهم باشد و بتوانیم پیرامون آن در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشیم! سوال اینجاست که وقتی در جشنواره آوینیون فرانسه به حاج ‌قربان سلیمانی جایزه می‌دهند، چرا ما با وجود این نسخ خطی در دنیا حرف نزنیم و کاری نکنیم؟! همان‌طور که به کتاب قرابادین کبیر در بخش نسخه‌شناسی و داروشناسی سنتی مراجعه می‌شود، پس این نسخ هم می‌توانند به همان روال مورد استفاده و استناد برای پژوهش‌های مختلفی قرار بگیرند.


http://www.RaheNou.ir/fa/News/1024217/نغمات-موسیقی-و-رژیم-شنوایی-بر-روان-و-جسم-انسان-چه-تاثیری-دارند؟
بستن   چاپ