راه ترقی - جماران /متن پیش رو در جماران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
آیا جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل در یک قدمی جنگ قرار گرفته اند؟ کنث م. پولاک (Kenneth M. Pollack) تحلیلگر و نویسنده آمریکایی که تحلیل های او به ویژه در زمینه سیاستهای خاورمیانه و امنیت ملی مورد توجه قرار می گیرد، در تازه ترین نوشتار برای فارن افرز در پاسخ به این پرسش می نویسد:
بسیاری از تحلیلگران ناظر اوضاع خاورمیانه هشدار دادهاند که درگیریهای کنونی ممکن است تشدید شود. در حال حاضر، چنین ترس هایی بر چشم انداز جنگ بین ایران و اسرائیل متمرکز شده است. البته آن جنگ هم اکنون در جریان است. ایران دو حمله مستقیم به اسرائیل انجام داده، در حالی که اسرائیل یک حمله را پاسخ داده و تقریباً مطمئناً دومین حمله را هم انجام خواهد داد. بیش از نیمی از متحدان و نیروهای نیابتی ایران در منطقه به اسرائیل حمله کرده اند و اسراییل نیز تعداد قابل توجهی از چهره های نزدیک به ایران را ترور کرده است. هر دو طرف حملات سایبری را هم علیه یکدیگر انجام داده اند.
بنابراین، سوال واقعی این نیست که جنگ بین ایران و اسرائیل چگونه خواهد بود، بلکه این است که یک درگیری گسترده بین آنها ممکن است به چه تحولی منجر شود. پاسخ این است: تنها ممکن است شدت آنچه در حال حاضر میان ایران و اسرائیل در جریان است افزایش پیدا کند. به این دلیل که هر دو طرف با موانع مادی و استراتژیک قابل توجهی رو به رو هستند که یک جنگ همه جانبه خیالی بین آنها را بعید می کند.
پولاک در ادامه با طرح این اعا که ایران تقریباً در تمام قابلیتهای تهاجمی و دفاعی از اسرائیل عقب است، می نویسد:در چنین شرایطی ایران نمیتواند صدمات ویرانگری وارد کند. در همین حال، اسرائیل ظرفیت فوقالعادهای برای حملات هدفمند دارد، اما منابع متنوعی که جنگ منجر به پیروزی علیه ایران به آن نیاز دارد را در اختیار ندارد. ایران و اسرائیل از نظر موقعیت سرزمینی بسیار دور از هم و فاقد ظرفیت برای تهاجم زمینی یا دریایی هستند. این موانع به این معنی است که جنگ بدون محدودیت از شانس بالایی برخوردار نیست.
مهمترین عامل محدودکننده جنگ ایران و اسرائیل فاصله است. این دو کشور مرز مشترکی ندارند. در نزدیکترین نقاط، آنها 750 مایل از هم فاصله دارند. مرکز اسرائیل تقریباً 1000 مایل با تهران فاصله دارد.علاوه بر این، بین آنها ترکیه، سوریه، عراق، اردن، عربستان سعودی و کویت قرار دارند. برخی از آن کشورها بیشتر با اسرائیل، برخی با ایران و برخی با هر دو دشمن هستند. در چنین شرایطی هم ایران و هم اسرائیل می توانند روی کمک این کشورها به خود حساب باز کنند که یا می تواند عدم صدور مجوز برای استفاده از حریم هوایی آنها برای ضربه زدن به دیگری باشد و یا موافقت با این مسئله.
به عنوان مثال، پادشاه اردن، عبدالله دوم، متحد کلیدی، اگر چه ضمنی، اسرائیل است، اما او بر اکثریت جمعیت فلسطینی حکومت می کند که عمدتاً از دولت اسرائیل متنفر هستند و این فضا، میزان حمایت او از اسرائیل را محدود می کند. کشور او به اسرائیل کمک کرد تا پهپادها و موشک های کروز ایرانی را که در جریان اولین حمله موشکی ایران به اسرائیل در 13 آوریل از خاک این کشور عبور کرده بودند سرنگون کند. اما امان در ادبیات اعلامی مراقب بود این موضع را حفظ کند که «آنچه ما انجام دادیم دفاع از حریم هوایی کشورمان بوده و این کار را در برابر همه متجاوزان خارجی انجام خواهیم داد.»
به همین ترتیب، سوریه به شدت به ایران وابسته است. اما رئیس جمهور سوریه بشار اسد از پدرش آموخت که هرگز با اسرائیل وارد یک درگیری تمام عیار نشود؛ چرا که تجربه سال های 1967، 1973 و 1982 به او آموخته بود که از این جنگ پیروز بیرون نخواهد آمد. در نتیجه، اگرچه ایران می تواند نیروها را به داخل سوریه و آنها را در آنجا مستقر کند، اما دولت بشار اسد از ترس اینکه اسرائیل حملات خود را در آنجا گسترش دهد، تا کنون از انجام حملات عمده مستقیماً علیه اسرائیل از خاک سوریه توسط تهران جلوگیری کرده است.
این واقعیت ها هر نوع تهاجم زمینی را در هر دو جهت غیرممکن می کند. برای حمله به ایران، نیروهای زمینی اسرائیل باید از عراق و اردن یا عراق و سوریه عبور کنند، که از نظر لجستیکی چالش برانگیز و از نظر استراتژیک احمقانه خواهد بود. وسعت ایران 80 برابر اسرائیل است و حتی اگر اسرائیل بتواند راهی برای رسیدن به نیمی از ده ها لشکر زمینی خود در آنجا بیابد، آنها توسط گستره جغرافیایی وسیع جمهوری اسلامی بلعیده می شوند و توانایی آنچنانی برای انجام فعالیت تخریبی معنی دار ندارند. اسرائیل هرگز نمیخواهد تعداد زیادی از نیروهای ارتش خود را با چنین بعد مسافتی اعزام کند.
اسرائیلیها توانستهاند تأسیسات کلیدی دشمن را با تیمهای کوچک نیروهای ویژه که از طریق هوا وارد میشوند، منهدم کنند و به خوبی ممکن است یک یا چند عملیات از این قبیل را علیه اهداف مهم ایرانی انجام دهند. اما ارتش اسرائیل نمیتوانست خاک ایران را به این طریق بدون مسیری برای تدارک مجدد و تقویت موج اول یگانهای پرتاب شده اشغال کند.
اسرائیل البته از نیروی دریایی توانمندی برخوردار است و ایران خط ساحلی طولانی دارد. ارتش اسرائیل ممکن است با استفاده از یک یا چند نوع ترابری دریایی، حمله ای به اندازه یک گردان یا حتی یک تیپ علیه تأسیسات مهم ساحلی ایران انجام دهد. اما اسرائیل فاقد قابلیت های هوایی و دریایی بیشتر برای تهاجم بزرگتر از دریا به ایران است. مگر اینکه اسرائیل بتواند اسکادران های جنگنده را در بحرین یا امارات متحده عربی مستقر کند، که بسیار بعید است، حفظ نیرو در ساحل برای بیش از چند ساعت در برابر موشک ها و حملات هوایی ایران بسیار دشوار خواهد بود. حتی اگر این نیروها بتوانند به نحوی یک ساحل را تصرف کرده و نگه دارند، حفظ آن مستلزم عبور کشتی های حمل و نقل اسرائیلی از طریق تنگه باب المندب مورد تهدید حوثی ها و تنگه هرمز مورد تهدید ایران است. در نتیجه، چنین نیروی مهاجم کوچکی میتواند بهطور واقع بینانه تنها یک یا چند تأسیسات با ارزش ایرانی را در نزدیکی دریا منهدم کند؛ قبل از اینکه مجبور شود از محدوده نیروهای هوایی و دریایی ایران خارج شود.
نیروی دریایی ایران در تلاش برای تهاجم آبی خاکی به اسرائیل علیه نیروهای هوایی، دریایی و زمینی این (رژیم) با موانع بزرگتری رو به رو خواهد شد؛ بدون در نظر گرفتن کابوس لجستیکی تلاش برای جابجایی و تأمین نیرو به آنجا از طریق دور زدن سراسر آفریقا. حمله زمینی به اسرائیل فقط اندکی جذاب تر خواهد بود. در تئوری، ایران از مزیت لجستیکی عبور آزاد از عراق و سوریه برخوردار است. اما نیروهای زمینی آن ضعیفترین عنصر نیروهای مسلح آن هستند و در مقابل ارتش اسرائیل که برای دفاع از مواضع به شدت مستحکم خود در بلندیهای جولان بسیج شده است، شانسی ندارند. ایران این را می داند: به همین دلیل است که دولت ایران نیروی زمینی بزرگ ایران را در منطقه دمشق مستقر نکرده است. در عوض، طبق گزارشها، ایران 40000 شبهنظامی افغان، عراقی، پاکستانی و سوری را در جنوب غربی سوریه جمعآوری کرده است که میتوان از آنها برای انجام یک حمله گسترده بدون به خطر انداختن جان شهروندان ایرانی استفاده کند. با این حال، تقریباً به طور قطع این نوع حمله منجر به شکستی فاجعهبار خواهد شد. اینکه تهران قبلاً چنین حمله ای را انجام نداده است نشان می دهد که آنها به بیهودگی چنین عملیاتی پی برده اند.
پولاک در ادامه این نوشتار با این ادعا که تهاجم اسرائیل به لبنان، حزبالله را به شدت تحقیر کرده است، می نویسد: عامل بازدارندگی نهایی ایران در برابر حمله اسرائیل به ایران، حزب الله بوده است. اگر تهران فکر می کرد که نیروهای تحت فرمان او در سوریه می توانند شریک نزدیک خود را نجات دهند، تقریباً به طور قطع از آنها علیه اسرائیل استفاده می کرد.
این محدودیتها در عملیاتهای زمینی به این معناست که جنبههای متعارف جنگ گستردهتر بین اسرائیل و ایران بیشتر به نیروهای هوایی آنها میرسد که این مورد هم محدودیت های خاص خود را در مانور دهی دارد. اسرائیل موشک های بالستیک دارد که می تواند تمام ایران را هدف قرار دهد و موشک های کروز و پهپادهایی دارد که می توانند از کشتی ها و زیردریایی ها و احتمالاً از خود اسرائیل این کار را انجام دهند. هیچ کس نمی داند که ذخایر اسرائیل در این حوزه چه تعداد است، اما تعداد زیادی نیست. همه آنها کلاهکهای نسبتاً کوچکی دارند و این باعث می شود که آنها برای نابودی اهداف نسبتا کوچک و با ارزش ایرانی بسیار مفید باشند مانند تجهیزات و ساختمان های نظامی اما نه پایگاه های وسیع، چه رسد به شهرها.
اگرچه پدافند هوایی ایران عملیات هواپیماهای سرنشین دار اسرائیل را پیچیده می کند، اما مشکل غیرقابل مهاری برای اسرائیل نیست و مشکل واقعی برای اسرائیل باز هم بعد مسافت خواهد بود. اف-15های اسرائیل مطمئناً می توانند این پروازها را انجام دهند، اما اف-35ها و اف-16های پیشرفته آن، که بخش عمده نیروی هوایی رزمی آن را نشان می دهند، بردی در حدود 600 مایل دارند. مهمات دوربرد اسراییل می تواند این رقم را تا صدها بیشتر افزایش دهد، اما هنوز هم برای این هواپیماها حمله به اهدافی در مرکز ایران بدون سوخت گیری هوایی کار مهمی است. اسرائیل تعداد کمی هواپیمای سوختگیری دوربرد دارد، اما برای اسرائیل سخت و خطرناک است که آنها را به طور معمول در حریم هوایی متخاصم به کار گیرد. اگرچه هیچ یک از هواپیماهای جنگنده ساخت آمریکا برای سوخت گیری یکدیگر در حین پرواز طراحی نشده بودند (تکنیکی که به نام «سوخت گیری دوستان« شناخته می شود)، اسرائیلی ها ممکن است آنها را برای انجام این کار اصلاح کرده باشند. با این حال، این ناکارآمدی های دیگری را به همراه خواهد داشت. نیمی از جنگنده های اسرائیل کاری جز سوخت گیری نیمی دیگر انجام نمی دهند. بنابراین، تا زمانی که اردن یا عربستان سعودی حریم هوایی خود را به روی نیروی هوایی اسرائیل باز نکنند، اسرائیلی ها باید انتخاب کنند که چه زمانی از هواپیماهای سرنشین دار برای حمله به ایران استفاده کنند.
ایران دارای دو نیروی هوایی است که یکی متعلق به نیروهای مسلح عادی و دیگری متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. ایران هیچ هواپیمای سوختگیری اختصاصی ندارد و فقط چند ده جنگنده قدیمی ساخت فرانسه دارد که میتوانند با دوستانشان سوختگیری کنند. هواپیماهای این شرکت عمدتاً از مدلهای آمریکایی متعلق به دهههای 1960 و 1970 و هواپیماهای فرانسوی و شوروی متعلق به دهههای 1970 و 1980 هستند. با این حال بسیاری از آنها شانسی در برابر پدافند هوایی اسرائیل ندارند.
این امر مسئولیت کمپین هوایی ایران را بر دوش نیروی موشکی و پهپادی این کشور خواهد گذاشت. جمهوری اسلامی نیز مانند اسرائیل، احتمالاً صدها (یا حتی تعدادی در هزاران پایین) مورد از اینها با بردی برای ضربه زدن به اسرائیل دارد. با این حال، ایران در حملات خود در 13 آوریل و 1 اکتبر، مجموعاً 500 مورد از آنها را خرج و عملاً هیچ خسارتی وارد نکرد. گزارشهایی وجود دارد که تکنسینهای روسی تلاش میکنند تا به ایرانیها کمک کنند تا هم قابلیت بقای و هم کشندگی این موشکها را بهبود بخشند، اما به نظر نمی رسد که تاکنون پیشرفت خاصی صورت گرفته باشد.
آنچه همه اینها باید روشن کند این است که اسرائیل می تواند از طریق حملات هوایی، هواپیماهای بدون سرنشین و موشکی نسبتاً کوچک و بسیار دقیق، درد قابل توجهی را به ایران تحمیل کند، در حالی که ایران هم می تواند برای اسرائیل دردسرساز باشد. اما هیچ کشوری در موقعیتی نیست که بتواند یک عملیات هوایی گسترده و پایدار علیه دیگری ترتیب دهد. به همین دلیل است که حتی یک جنگ گسترده بین آنها بعید است.
جنگ غیر متعارف
هر دو طرف احتمالاً تلاش خواهند کرد تا عملیات نظامی متعارف خود را با حملات سایبری و اقدامات مخفی تکمیل یا جایگزین کنند. در مورد دومی، به نظر می رسد مزیت اسرائیل حتی بیشتر از آن است که در جنگ هوایی باشد. برای چندین دهه، موساد، سازمان اطلاعاتی اسرائیل، توانایی خارقالعادهای در ترور افراد ویژه و خرابکاری در تأسیسات حیاتی در داخل ایران از خود نشان داده است. مشخص نیست که اسرائیل چه مدت طول کشید تا چنین عملیاتی را اجرایی کند، یا به چه راحتی می تواند عملیات های جدیدی را انجام دهد، یا اینکه آیا دیگران قبلاً برای چنین حملاتی آماده شده اند یا خیر.
در مقابل، ایران در این عرصه نیز توانایی چشمگیری ندارد، اگرچه گفته می شود که این کشور تلاش کرده تا مقامات ارشد اسرائیل را بکشد، اما تاکنون شکست خورده است. به نظر میرسد بهترین تلاش آن یک حمله تروریستی کوچک در شب اول اکتبر بود که همزمان با دومین حمله موشکی و پهپادی آن انجام شد و در تلآویو حدود 12 نفر کشته شدند. پرسنل ایرانی ممکن است در تعدادی از حملات تروریستی در مقیاس کوچک در اسرائیل در طول سال گذشته دست داشته باشند، اما همه آنها در مقایسه با موفقیتهای پنهانی خیرهکننده اسرائیل کمرنگ میشوند.
در حوزه سایبری، به نظر میرسد که ایران تا حدودی در موقعیت قویتری قرار دارد، اما همچنان به نظر میرسد که اسرائیلیها از آن جلوتر هستند. ایران تقریباً دو دهه را صرف توسعه قابلیتهای جنگ سایبری خود کرده و آنها به اندازه کافی خوب شدهاند تا اهداف بیدفاع را ویران کنند. ایرانی ها حتی تا حدودی توانایی در زدن اهداف سخت تری را نشان داده اند. اما در مبادلات سایبری، اسرائیلی ها به طور مداوم پیروز شده اند. به عنوان مثال، در تابستان 2023، حملات سایبری ایران برق چندین بیمارستان و کلینیک بهداشتی اسرائیل را قطع کرد. اما اسرائیلیها با راهاندازی حملات سایبری خود و بستن پمپ بنزینها در سراسر ایران پاسخ دادند. تهران حملات خود را متوقف کرد.
البته، تمام هدف عملیات سایبری این است که هیچ یک از طرفین نمیدانند طرف مقابل چه کاری میتواند انجام دهد، زیرا اگر میدانستند، آسیبپذیریهای خود را برطرف میکردند. این امکان وجود دارد که ایران برخی از سلاح های سایبری واقعا ویرانگر را در انبار نگهداری کرده باشد. به همان اندازه ممکن است که اسرائیل نیز چنین باشد و تاکنون، شواهد نشان میدهد که اسرائیلیها هم احتمال آسیب رساندن به ایران را دارند و هم آمادگی بیشتری برای محدود کردن خسارات ناشی از حملات ایران دارند.
محیط راهبردی
هر دو طرف یعنی ایران و اسرائیل با شرایط استراتژیکی رو به رو هستند که دامنه احتمالی درگیری بین آنها را بیشتر محدود می کند. ایران نه تنها میداند که در جنگهای متعارف و حتی غیرمتعارف با اسراییل متضرر خواهد شد، بلکه ایرانیها معتقدند که اسرائیل مجموعهای از سلاحهای کشتار جمعی را در اختیار دارد. اگرچه نظام سیاسی در ایران اغلب به رفتارهای غیرمنطقی متهم میشود، اما واقعیت این است که احتیاط قابلتوجهی از خود نشان داده و بیتردید به دنبال اجتناب از هرگونه اقدامی است که میتواند واکنش گسترده اسرائیل را برانگیزد.
سؤالات مشابه احتمالاً بر محاسبات اسرائیل نیز تأثیر می گذارد. ارتش اسرائیل ظرفیت تخریب تاسیسات مختلف حیاتی برای برنامه هسته ای ایران را دارد. اما هرگز این کار را به دلیلی مهم اما معمولاً نادیده گرفته نشده انجام نداده است: اسرائیل و ایالات متحده می ترسند که حمله گسترده اسرائیل به سایت های هسته ای ایران باعث شود تهران از معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای خارج شود و اعلام کند که باید زرادخانه هسته ای به عنوان تنها راه برای جلوگیری از حمله دیگر اسرائیل بسازد. سپس تهران شروع به ساخت تأسیسات بیشتری در اعماق زمین برای دستیابی به این هدف خواهد کرد – مانند امکاناتی که قبلاً در نیروگاه فردو در نزدیکی شهر قم دارد که در برابر هر یک از مهمات هوایی که اسرائیل در اختیار دارد مصون است. بنابراین، حمله به برنامه هسته ای ایران ممکن است آن را برای چند سال عقب بیندازد و آن را کاملا از بین نخواهد برد.
به همین ترتیب، هیچ یک از طرفین احتمالاً نمی خواهند در صادرات نفت ایران دخالت کنند. ایران تقریباً به طور کامل به درآمدهای نفتی وابسته است و سعی خواهد کرد از هرگونه اقدامی که ممکن است بر آنها تأثیر بگذارد دوری کند. اسرائیل می داند که حمله به صادرات نفت ایران می تواند قیمت جهانی نفت را افزایش دهد و به طور بالقوه خشم ایالات متحده و بسیاری از کشورهای دیگر را برانگیزد. با توجه به اینکه اسرائیل هنوز چقدر به حمایت آمریکا وابسته است، بعید به نظر میرسد که دولت نتانیاهو به سمت متضرر کردن آمریکا حرکت کند اگرچه ممکن است تصمیم بگیرد که پالایشگاهها، ذخیرهسازی نفت و سایر تأسیسات مرتبط با مصرف داخلی ایران را هدف قرار دهد.
سناریو بدتر چیست؟
به همه این دلایل، یک جنگ گسترده بین اسرائیل و ایران احتمالاً شامل مجموعهای از حملات پراکنده توسط هواپیماها، موشکها، هواپیماهای بدون سرنشین و سلاحهای سایبری به علاوه برخی عملیاتهای مخفی و حملات تروریستی است. ایران احتمالاً به محدود کردن حملات موشکی و پهپادی خود به تأسیسات نظامی اسرائیل ادامه خواهد داد، زیرا بیم این را دارد که حمله به شهرهای اسرائیل میتواند اسرائیل را به سمت حملاتی سوق دهد که ایران نمیتواند با آنها مقابله کند. حتی اگر نظام سیاسی در ایران صرفاً تصمیم بگیرد که بدون توجه به عواقبی که برای خود دارد، تا آنجا که میتواند به اسرائیل آسیب برساند، می تواند کل موجودی چند هزار موشک خود را به سمت شهرهای اسرائیل پرتاب کند و شاید صدها اسرائیلی را بکشد. در آن صورت، اگر ارتش اسرائیل تصمیم بگیرد با صدها موشک و حمله هوایی علیه شهرهای ایران انتقام بگیرد، احتمالاً می تواند هزاران ایرانی را بکشد.
این احتمال بسیار بیشتر است که حملات اسرائیل بر اهداف نظامی ایران متمرکز شود، اما میتواند شامل زیرساختهای غیرنظامی - نیروگاهها، پالایشگاهها، ساختمانهای دولتی - و عناصر رهبری ایران مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرماندهان نظامی باشد. حتی در این صورت، بعید است که اسرائیلیها بلندپایهترین رهبران ایران را هدف قرار دهند. مقامات اسرائیلی میدانند که جایگزین هر فردی در ایران که هدف قرار دهند فرد تندتری خواهد بود که یا تمایل دارد هزینه های هنگفت جدیدی بر اسرائیل وارد کند و یا برای احیاء بازدارندگی به سمت تولید سلاح هسته ای خواهد رفت.
در حال حاضر دورنمای به مراتب محتملتر در وضعیت میان ایران و اسرائیل این است که حتی یک درگیری گستردهتر با توجه به موانع فاصله جغرافیایی، دیپلماسی در جریان و استراتژی جنگی فعلی، محدود شود.
http://www.RaheNou.ir/fa/News/964598/فارن-افرز--چرا-جنگ-گسترده-تر-میان-ایران-و-اسرائیل-محتمل-نیست؟