راه ترقی - وطن امروز /متن پیش رو در وطن امروز منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
حنیف غفاری| استراتژیستهای حوزه روابط بینالملل و فلاسفه حوزه اندیشه، همواره میان «بود» و «نمود» پدیدهها تفکیک و تمایز قائل میشوند. بر همین مبنا، واقعیت ماجرا و تصویری که از واقعیات ماجرا در ذهن نقش میبندد، با یکدیگر تفاوت نسبی دارد. هر اندازه نسبت این تفاوت بیشتر باشد، ایدهآلگرایی بازدارنده یا ایجابی، جایگزین واقعیت میشود و اکثرا به خطای محاسباتی در تدوین راهبردها، روشها و تاکتیکها میانجامد. این قاعده کلان، در قبال بسیاری از پدیدههای گذشته، جاری و آتی مصداق دارد. آنچه در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا مشاهده کردیم نیز از این قاعده مستثنا نیست.
دموکراتها و به صورت خاص کاملا هریس، یکی از سنگینترین شکستهای انتخاباتی تاریخ حزب دموکرات را چه به لحاظ آرای عمومی و چه الکترال متحمل شدند. این شکست کمسابقه، منبعث از ناتوانی هضم دوگانه عینیت و ذهنیت و ایجاد تناسب میان این دو بود. دموکراتها در پیشفرضهای ذهنی خود، گزارههایی را تثبیت کرده بودند که نظرسنجیهای عمومی و ایالتی نیز به آن دامن زد. برخی از این گزارهها عبارت بودند از:
- آرای مسلمانان ساکن آمریکا، با وجود انتقادمهای بسیار شدیدی که درباره همپوشانی مطلق واشنگتن و تلآویو در جنگ غزه و لبنان وجود دارد، متعلق به حزب دموکرات بوده و آنها حضور مجدد ترامپ در راس معادلات سیاسی - اجرایی واشنگتن را خط قرمز خود قلمداد میکنند!
- آرای دقیقه نودی و خاموش
انتخاباتی، مانند انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 و انتخابات میاندورهای کنگره در سال 2022، در لحظات آخر انتخابات به سود دموکراتها به گردش در میآید و جمهوریخواهان از این مزیت بیبهره هستند.
- جمهوریخواهان سنتی مخالف ترامپ، با گردش آرای سلبی خود به سود حزب دموکرات، پیروزی مجدد این حزب را در ایالاتی مانند آریزونا و جورجیا تضمین خواهند کرد.
- لاتینتبارها و رنگینپوستان، به سبب رویکرد ضدمهاجرتی ترامپ، دموکراتهای بیبرنامه و ریاکار را قطعا به ترامپ نژادپرست ترجیح خواهند داد و «چارهای» جز رای به آنها ندارند.
دموکراتها طی ماهها، هفتهها و حتی روزهای منتهی به انتخابات، بر مبنای همین پیشفرضهای ذهنی، خود را برنده قطعی انتخابات قلمداد میکردند. آنها حمایت مطلق از رژیم اشغالگر قدس در جنگ غزه را به مثابه یک گزاره شرطی و ابطالناپذیر مورد تاکید قرار داده و فراتر از آن، کمترین تغییری در رویکرد خود در قبال جنگ لبنان و غزه ندادند. مقامات کاخ سفید درصدد دستیابی به یک نتیجه معین بودند: پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری بهرغم استمرار حمایت مطلق از صهیونیستها در جنگ غزه! با این حال، جنگ غزه و لبنان تبدیل به پاشنه آشیل دموکراتها شد. نه تنها مسلمانان، بلکه بسیاری از رایدهندگان مستقل غیرمسلمان در آمریکا به وضوح دریافتند دموکراتها، فوق تخصص ایجاد و استمرار بحرانهای غیرقابل مدیریت در حوزه سیاست خارجی آمریکا هستند. جو بایدن سال 2020 میلادی با شعار بازگشت عقلانیت به حوزه سیاست خارجی آمریکا بر سر کار آمد اما تبدیل به نماد بحرانسازی در نقاط گوناگون دنیا شد! وقوع جنگ اوکراین در سال 2021 میلادی، دستپخت اصرار دموکراتهای آمریکا و شرکای اروپایی آنها بر گسترش ناتو به شرق بود. پس از وقوع جنگ نیز بایدن، هریس و دیگر سران کاخ سفید به جای مهار جنگ و بازگشت از مسیر خطا و خطرناک خود، بارها مانع چینش میز مذاکرات دوجانبه میان کییف و مسکو شدند. در جنگ غزه نیز دموکراتها حداقل 5 بار با استفاده از حق وتوی خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد، مانع انعقاد آتشبس شدند. بایدن دستور صادرات گسترده تسلیحات کشنده به اراضی اشغالی را صادر کرد و در حمایت عملیاتی، میدانی و سیاسی از نتانیاهو جلاد غزه سنگ تمام گذاشت. پس از وقوع عملیات توفان الاقصی، اهداف بایدن و نتانیاهو از نسلکشی غزه ذرهای با یکدیگر تفاوت نداشت: نابودی حماس، اشغال نوار غزه و آزادی اسرای صهیونیست! بایدن و هریس در یک ظاهرسازی نخنما، پس از شکست در رسیدن به اهداف مشترک خود و نتانیاهو در غزه (و پس از آن لبنان)، تلاش کردند همزمان با حمایت مطلق از کشتار بیرحمانه کودکان و زنان فلسطینی، ژست «غیریتسازی» در قبال نتانیاهو را در پیش گرفته و حتی خود را مدافع کاهش تنشها در منطقه نشان دهند! شهادت سید مقاومت (آیتالله سیدحسن نصرالله)، صفیالدین، اسماعیل هنیه و یحیی سنوار جملگی با حمایت عملیاتی و اطلاعاتی واشنگتن صورت گرفت و بیانیههای وقیحانه سران کاخ سفید در استقبال از این اقدامات تروریستی و ناجوانمردانه، کمترین شبههای در این باره باقی نگذاشت.
دموکراتها میراث جنایات خونین خود در منطقه و نظام بینالملل را به جمهوریخواهان بدتر از خود بازگرداندند تا چرخه خشونت و توحش در کاخ سفید کماکان ادامه داشته باشد.
با این حال، جمهوریخواهان نیز مانند دموکراتها فرجامی جز شکست و تباهی در منطقه غرب آسیا نخواهند داشت. این نه یک هشدار، بلکه سرنوشت قطعی است.