راه ترقی - وطن امروز / «اولویتنشناسی!» عنوان یادداشت روز در روزنامه وطن امروز به قلم میثم مهرپور است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
اصولا پیدایش علمی تحت عنوان «دانش اقتصاد» را باید ناشی از محدود بودن منابع و نامحدود بودن نیازهای انسانها دانست. همین مساله موجب شد علم تخصیص منابع یا همان اقتصاد متولد شود. در واقع مهمترین وظیفه سیاستگذاران یا دولتها در تمام دنیا را میتوان تخصیص بهینه منابع موجود با توجه به اولویتهای آن جامعه دانست. مثلا هر جامعهای برای افزایش نشاط اجتماعی نیازمند هزینهکرد در حوزه ورزش یا تفریحات اجتماعی است اما برای بقا یا به عبارتی تداوم حیات خود نیازمند آب و غذا، اکسیژن کافی، سلامت و درمان و... است. بعید است کشور یا جامعهای در دنیا وجود داشته باشد که بدون تامین هزینههای مورد نیاز برای امور جاری خود اعم از پرداخت حقوقها یا تامین مواد غذایی و کالاهای اساسی مورد نیاز آن جامعه، به سمت افزایش بودجه برای تامین نیازهای ثانویه حرکت کند. در عرف کلی نیز میتوان نیازها را به 2 دسته نیازهای اولیه و ثانویه یا عباراتی شبیه آن تقسیمبندی کرد. از این رو است که میتوان توجه به ورزش عمومی یا حتی قهرمانی و هزینهکرد دولتها در این حوزه را به عنوان یکی از شاخصههای توسعهیافتگی یا رفاه اجتماعی قلمداد کرد، چراکه اگر جامعهای در تامین مسائل اولیه خود ناتوان باشد، طبیعتا تلاش یا توجه کمتری در حوزه تامین نیازهای ثانویه خواهد داشت. از طرفی هزینهکرد یا توجه دولت یا سیاستگذار هر قدر به مسائل یا اقداماتی باشد که منافع عموم مردم را پوشش میدهد، این اقدامات به عدالت اجتماعی نزدیکتر و هر قدر مجموعه این سیاستگذاریها صرفا تامینکننده منافع قشر محدودی از جامعه باشد (به واسطه اینکه اولویتبندی از عام به خاص تغییر یافته) از عدالت اجتماعی دورتر است.
در دولت چهاردهم یکی از شعارهای اساسی توجه به معیشت مردم و بهبود کیفیت زندگی عموم مردم بوده است. در 100 روز گذشته میتوان چند اقدام یا اتفاق مهم دولت را که از سوی مقامات دولتی مطرح شده، بیان کرد؟
شاید آزاد کردن واردات آیفون، بازگشت یک مجری ورزشی به تلویزیون و تلاشهای دولت و شخص رئیسجمهور برای رفع فیلترینگ را بتوان 3 اقدامی دانست که دولت و رسانههای منسوب به آن، طی 100 روز اخیر تمرکز زیادی برای تبلیغ و دیده شدن اخبار مربوط به آنها داشتهاند. در کنار این 3 اقدام همچنین افزایش قیمت نان، آغاز قطع سراسری و برنامهریزی شده برق و خاموشی منازل برای نخستین بار در فصل پاییز و افزایش 25 درصدی نرخ ارز نیمایی طی مدت کمتر از یک ماه را میتوان 3 تصمیم یا اقدامی دانست که طی 100 روز گذشته رخ داده است.
تفاوت اصلی 3 اقدام دسته اول با 3 اقدام دسته دوم را میتوان جامعه آماری و نقش نتایج این تصمیمات در زندگی عموم مردم ایران دانست. برای مثال واردات آیفون یا بازگشت یک مجری به تلویزیون دغدغه چند درصد جمعیت ایران است؟! واردات گوشی آیفون در حالی هزینهای بیش از یک میلیارد دلار در سال برای کشور در پی دارد که بر اساس آمار کمتر از 10 درصد جمعیت ایران دارای این نوع گوشی تلفن همراه هستند. حتی رفع فیلترینگ اگرچه موضوعی است که بخش زیادی از مردم به دلیل فراگیری اپلیکیشنهای فیلترشده با آن درگیر هستند اما طبیعتا اولویتی همردیف با قیمت نان یا بهرهمندی از برق به عنوان نیازهای اساسی شهروندان ندارد.
در واقع آنچه از عملکرد 100 روزه دولت چهاردهم به ذهن متبادر میشود این است که دولت برای جلب و کسب رضایت مردم به سمت انجام اقداماتی رفته که یا از شمولیت کافی برخوردار نیست یا در دسته نیازهای اساسی و اولیه جامعه تعریف نمیشود اما در نقطه مقابل اقداماتی را انجام داده که تبعات منفی آن یا تمام افراد جامعه یا حداقل بخش قابل توجهی از شهروندان جامعه را درگیر و متضرر خواهد کرد. قطع سراسری برق به بهانه جلوگیری از آلودگی هوا (که مشخص شد برق تولیدشده توسط 3 نیروگاه با توقف مازوتسوزی در آنها تنها 2 درصد برق کشور است!)، افزایش دستوری نرخ ارز نیمایی که طبعا منجر به افزایش قیمت کالاهای اساسی خواهد شد و افزایش قیمت نان به عنوان قوت غالب مردم، از جمله اقداماتی است که برخلاف دسته اول اقدامات دولت، کاملا فراگیر و با اولویت بالاست و بر زندگی همه شهروندان ایرانی بویژه اقشار آسیبپذیر جامعه تاثیر داشته و تبعات آن را لمس خواهند کرد. به نظر میرسد دولت محترم در شناسایی اولویتها و جامعه آماری افراد متاثر از هر تصمیم، دچار اشتباهاتی است که میتواند خیلی زود آسیبهای جدی به سرمایه اجتماعی آن وارد کند.