راه ترقی - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
زهرا طیبی| «مگر دشمن با ما مدارا میکند که ما با آنها مدارا کنیم؟» این جمله عباس عراقچی را که شنبه شب در گفتوگوی ویژه خبری گفته شد، میشود پاسخ خوبی به جریانی دانست که در 10 روز اخیر، از بایدهای مذاکره مستقیم با آمریکا گفتند و آن را تنها راه کنترل تنش در منطقه دانستند؛ از 6 نوامبر که نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا اعلام و حضور ترامپ در کاخ سفید قطعی شد. چهرههای اصلاحطلبی که البته خودشان را برای ریاستجمهوری هریس و مذاکره با او آماده میکردند، حالا با توجیه اینکه ترامپ تاجر است و اهل معامله، گزینه مذاکره مستقیم با آمریکا را روی میز گذاشتهاند و اخباری را هم که درباره دیدار ماسک و نماینده ایران در سازمان ملل منتشر شد، شروع خوبی برای این ماجرا دانستند.
فارغ از اینکه مذاکره در شرایط فعلی چقدر ممکن و اساساً مطلوب است، نکته عجیب ماجرا، پیشنهادات و تحلیلهایی است که درمورد لزوم مذاکره با آمریکا مطرح میشود، پیشنهاداتی که بیش از آنکه برمبنای واقعیت صحنه بینالملل باشد ناشی از نگاهی فانتزی به صحنه بینالملل و روابط دیپلماتیک است و برمدار سادهسازی در مواجهه با «آمریکا» و «مذاکره» حرکت میکند.
هنوز ترامپ اظهار نظر صریحی درمورد برخورد با ایران و سرنوشت جنگ در منطقه نداشته اما نگاهی به تیم سیاستخارجی آمریکا تا حدی فضای مبهم را در خصوص رفتار احتمالی آمریکا با ایران روشن میکند، البته تحلیلگران معتقدند رفتار ترامپ با ایران در مقایسه به سال 2016 تغییر داشته است و به نظر نمیرسد ترامپ به دنبال به راه انداختن کمپین فشار حداکثری علیه ایران برود؛ چرا که نتیجه ضمنی فشار حداکثری برای او شکست حداکثری بود. با این وجود هنوز نمیتوان با قطعیت درمورد رفتار آمریکا در مقابل ایران پیشبینی دقیقی داشت اما اگر کابینه ترامپ و چهرههایی که واکنش تند علیه ایران داشتند را در کنار احتمالاتی که در خصوص تغییر رفتار ترامپ و بازگشت او از مسیر فشار حداکثری مطرح میشود، قرار دهیم به نظر میرسد باید همچنان برای روشن شدن رفتار آمریکا تا 20 ژوئن و روزهای پس از آن منتظر ماند.
فانتزیسازی در مذاکره با آمریکا
در فضای سیاسی داخل کشور اما در میان طیفی از اصلاحطلبان که عموماً موافق مذاکرهاند، پیشنهاداتی در خصوص مذاکره با آمریکا مطرح میشود که عموماً عجیب و غیرواقعی و البته بدون در نظر گرفتن پیچیدگیهای دیپلماتیکند.
همه با ترامپ مدارا کردند جز ایران؟
«مذاکره روح جاری در روابط بین کشورهاست و نفس انجام آن توفیقی است برای طرفین حتی اگر به هیچ توافق ملموسی منتهی نشود.» این بخشی از یادداشتی است که کوروش احمدی، دیپلمات سابق ایران در سازمان ملل در خصوص لزوم مذاکره با آمریکا مطرح کرده است. احمدی البته در ادامه یادداشت خود به این موضوع اشاره کرد که رفتار تند ترامپ تنها اختصاص به ایران نداشت و ترامپ با «متحدان سنتی آمریکا هم در افتاد»، اما «غیر از ایران بقیه جهان با ترامپ مدارا کردند.»
باز هم عقدهگشایی سیاسی؟
یک وجه جالب توجه در اظهارات برخی چهرههایی سیاسی درمورد مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا، اتصال آن به اختلاف نظرهای میان سیاسیون است. در همین راستا معصومه ابتکار، در گفتوگویی که اخیراً با روزنامه «اعتماد» داشت به این موضوع اشاره کرد که «دولت پزشکیان میتواند با دولت جمهوریخواه ترامپ صحبت کند و شرایط بهتری را در منطقه و جهان ایجاد کند.» او در ادامه نیز گفت: «کاسبان تحریم اجازه نمیدهند معادلات ایران با اروپا و آمریکا حل شده و تحریمها رفع شوند و بدون تردید با حضور ترامپ هم دوباره تلاش خواهند کرد منافع فردی خود را به قیمت از دست رفتن منافع ملی دنبال کنند.»
ترامپ ضدجنگ است، چون تاجر است
علاوه براین تکرار این گزاره که باید سیاست نه جنگ نه مذاکره را کنار بگذاریم، اظهارنظر دیگری است که این روزها از جانب برخی چهرههای سیاسی اصلاحطلب مطرح میشود؛ دوگانهای که خروجی آن مشخصاً نباید چیزی جز مذاکره باشد در غیر اینصورت معنی آن تشدید تنش و جنگ است. اما نکته عجیب ماجرا این است که در میان برخی از سیاسیون این تصور وجود دارد که حضور ترامپ میتواند ایران را از این وضعیت خارج کند.
حسین نورانینژاد، قائممقام حزب اتحاد ملت، در گفتوگویی که با روزنامه «هممیهن» داشته است، گفت: «انتخاب ترامپ شاید ما را از وضعیت استخوان لای زخم نه جنگ نه مذاکره در عین تخاصم گفتمانی و نیابتی مستمر، خارج کند و به ترک گام به گام مخاصمه برساند.» نورانینژاد در توجیه استدلال خود به این موضوع اشاره میکند که «ترامپ به عنوان یک تاجر ضد جنگتر از فردی مثل بایدن است.»
منافع ما در مذاکره مستقیم با آمریکاست؟!
در میانه زمانی که هنوز حتی مذاکرات با طرف اروپایی حول موضوعاتی مثل پرونده هستهای مطرح نیست و تحلیل دقیقی هم از رفتار ترامپ با ایران و گزینه مذاکره در دست نیست برخی از لزوم مذاکره مستقیم با آمریکا صحبت میکنند. ادعاهایی که البته پیش از این هم مطرح شده بود. اسماعیل گرامیمقدم، قائممقام حزب اعتماد ملی معتقد است: «ایران نمیتواند، تا ابد، تابوی عدم مذاکره با آمریکا را به دوش بکشد.» وی گفت: «منافع ملی ایرانیان جز در مذاکره رودررو با آمریکاییها با حفظ سه اصل مصلحت، عزت و حکمت است.» عربسرخی، فعال سیاسی اصلاحطلب نیز خطاب به رئیسجمهور گفت: «رفع تحریم، بدون مذاکره مستقیم، جدی و رودررو با آمریکا امکانپذیر نیست و حالا انتخابات آمریکا این فرصت را ایجاد کرده است.»
مذاکره نکنید، کمپین «پشیمانم» راه میافتد
بخشی از اصلاحطلبان نیز تلاش میکنند تا عدم مذاکره را ابزار فشاری قرار دهند که محبوبیت دولت را تحت تأثیر قرار میدهد و ماجرا را تاحدی به سیاست داخلی متصل کنند. موسویلاری، وزیر کشور دولت اصلاحات نیز در همین راستا گفت: «اگر پزشکیان مذاکره نکند کمپینهای من پشیمانم، زودتر از موعد شروع به کار میکنند.» علاوه بر این فاضل میبدی، عضو مجمع مدرسین حوزه علمیه قم در پیامی در ایکس نوشت: «با پیروزی ترامپ این حادثه هم میتواند برای ایران فرصت باشد، هم خطر.... مواظب باشید، تندروها ترامپ را به خطر تبدیل نکنند.» صادق زیباکلام هم به این موضوع اشاره کرد که الان زمان خوبی برای پایان دادن به دشمنیها با آمریکاست و نوشت: «جناب پزشکیان! دشمنی را ما با آمریکا شروع کردیم، بهواسطه رقابت میان چپها و اسلامگرایان و عقب نیفتادن از چپها...مثل هاشمی که جنگ را تمام کرد و جلوی نابودی کشور را گرفت، شما هم به دشمنی ویرانگر با آمریکا پایان دهید.»
با صدام مذاکره کردیم با آمریکا هم میتوانیم مذاکره کنیم
تکرار این گزاره که از آنجا که با صدام مذاکره کردیم، با آمریکا هم میتوانیم مذاکره کنیم، گزاره دیگری بود که در میان اظهارات و صحبتهای برخی چهرههای سیاسی دیده میشد. در این میان حتی عیسی کلانتری، رئیس سابق پرحاشیه سازمان محیط زیست گفت: «صدام بسیاری از فرزندان و سرداران ما را به شهادت رساند اما با او مذاکره کردیم، با آمریکا هم میتوان، مذاکره کرد.» حسین سلاحورزی هم در این رابطه به این موضوع اشاره کرد: «همانطور که با صدام جنایتکار که قاتل بیش از 200هزار نفر از سرداران و سربازان ما بود، گفتوگو کردیم...به همین خاطر مذاکره با آمریکا هم ممکن است و هم میّسر.»
واقعیت صحنه بینالملل را ببینید
در نگاه به تحلیلها و اظهارنظرهایی که در میان اصلاحطلبان مطرح شد، میتوان چند نکته را مورد توجه قرار داد، نکته اول اینکه اساساً مذاکره با هدف مشخص میان دو کشور صورت میگیرد، اساساً آنچه از روابط دیپلماتیک میان کشورها دنبال میکنیم، به دست آوردن منفعتی برای کشور، یا به اصطلاح ترسیم یک بازی برد - برد است. اتفاقاً درفضای بینالملل، مذاکره بدون نفع خاص و هدف مشخص معنایی ندارد. براین اساس به نظر میرسد برای توجیه اینکه باید با آمریکا مذاکره کنیم یک اشتباه تحلیلی در این موضوع وجود دارد و حرکت در این مسیر نهتنها آوردهای نخواهد داشت، بلکه حتی زیان نیز خواهد داشت. نکته دیگری که در تحلیلها مورد توجه است این که ما باید در مسیر مدارا با آمریکا و ترامپ حرکت کنیم و در این راستا نیز این تحلیل مطرح میشود که در سال 2016 نیز همه کشورها به جز ایران با ترامپ مدارا کردند، فارغ از اینکه اساساً دیگر کشورها با آمریکا مدارا کردند یا خیر. سؤال مهمی که در آن راستا وجود دارد این است در شرایطی که ترامپ کمپین فشار حداکثری علیه ایران را با هدف فروپاشی نظام حکمرانی و منزوی کردن ایران، به راه انداخت، حرکت کردن بر مسیر مدارا چه معنایی داشت؟ آیا به معنای قرار گرفتن در موضع ضعف نبود؟ آن هم در شرایطی که ترامپ زیر میز توافق زد و از آن خارج شد. اشتباه دیگری که در میان برخی از اظهار نظرها دیده میشود، ارتباط مذاکره یا عدم مذاکره به اختلافات سیاسی است. این موضوع واضح است که تصمیمگیری در خصوص تصمیمهای کلان در سیاست خارجی ایران موضوعی نبوده که دولت تنها تصمیمگیرنده در آن باشد و همچنین به این خاطر که پای مصالح و منافع ملی وسط است، کمتر باب اختلاف سلایق سیاسی به آن باز شده است. براین اساس کشاندن پای این موضوع به اختلافات سیاسی داخل کشور به نفع منافع ملی در کشور نیست آن هم در شرایطی که این روزها بیش از گذشته به وفاق و حفظ وحدت احتیاج داریم و در صورت مذاکره یا عدم مذاکره، برجسته کردن اختلافات سیاسی درون کشور نتیجه مثبتی به همراه نخواهد داشت. اشتباه دیگری که برخی از این سیاسیون مرتکب شدند. فشار آوردن به دولت برای حضور پای میز مذاکره است، نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که ایران پیش از این طعم تلخ اتصال همه چیز به مذاکره با آمریکا را چشیده است. برهمین اساس القای این گزاره که اگر با آمریکا مذاکره نکنیم دولت محبوبیت خود را از دست میدهد، گزاره دقیقی نیست و بهنوعی تکراهحلی دیدن همه مشکلات کشور است. اشتباه دیگر نیز در جایی رخ میدهد که تنها راهحل مشکلات کشور را در مذاکره مستقیم با آمریکا تعریف میکنیم. درحالیکه حتی هنوز مشخص نیست امکان مذاکره با اروپاییها وجود دارد یا خیر. مطرح کردن حرف تکراری مذاکره مستقیم با آمریکا اساساً کارکردی ندارد و بیمعنی است.
دردسر ادامهدار سادهسازی در فضای سیاسی!
اینکه با آمریکا مذاکره کنیم یا نه. اینکه ترامپ پالس مثبتی برای مذاکره نشان خواهد داد، شاید در درجه بعدی اهمیت باشد. به نظر میرسد با آسیب بزرگتری در فضای سیاسی داخل کشور مواجهایم. تصور اینکه نفس مذاکره با آمریکا همه چیز را حل میکند، اینکه با آمریکا مدارا کنیم، این گزاره که مذاکره مستقیم با آمریکا، راهگشاست. حرکت در مسیر بنبست سادهسازی است. در وهله اول باید توجه داشت که رابطه ایران و آمریکا پیچیدگیهای زیادی دارد، تخاصمی که در روابط دو طرف وجود دارد نیز تنها به یک یا دو رویداد برنمیگردد، جدای از این مناسبات بینالمللی نیز تنها با یک یا دو رفتار حلوفصل نمیشود، آنهم در شرایطی که تنشها در منطقه در سطح بالایی قرار دارد. اظهارات اینچنینی نشان میدهد درک درستی از واقعیت صحنه بینالمللی وجود ندارد و پیچیدگیهای آن درک نمیشود. نکته دیگر آنکه خوشبینی و دستکم گرفتن کشورها در تعاملات بیش از آنکه سودی نصیب کشور کند، زیان متوجه آنها میکند و در نقطه بعد میتواند زیان قابلتوجهی به منافع و امنیت ملی وارد کند.
لطفاً ذوقزده نشوید!
ادامه این اظهارات و تئوریهایی که برخی از چهرههای سیاسی عنوان میکردند با اخباری که در خصوص مذاکره نماینده ایران در سازمان ملل مطرح شد، اوج گرفت. اگرچه 24 ساعتی طول کشید تا دیدار ماسک و نماینده ایران در سازمان ملل تکذیب شود، اما در این مدت تعریف و تمجیدها از لزوم مذاکره با آمریکا اوج گرفت و برخی آن را گام مثبتی برای شروع مذاکره و پالس مثبتی برای مذاکره دانستند و نقطه آغاز دیپلماسی پنهان با آمریکا تعریف کردند. در این مدت البته برخی انتشار این خبر را تعمدی و با هدف متوقف کردن مذاکره با آمریکا مطرح کردند. آنچه در واکنش به این ادعاها و اظهار نظرها بیش از همه جلب توجه میکند، شادی و ذوقزدگی برخی چهرههای سیاسی در واکنش به انتشار این خبر بود، آن هم درحالیکه مشخص نبود، برفرض برگزاری این دیدار و حتی و ردوبدل شدن صحبتها، اساساً گفتوگوها خروجی داشته است. به نظر میرسد در نگاه برخی از سیاسیون بیش از آنکه صحبت و خروجی آن اهمیت داشته باشد، نفس مذاکره و گفتوگو اهمیت دارد. امری که این گزاره را تقویت میکند که صرفاً مذاکره بدون نتیجه برای ایران اهمیت دارد، همچنین این امکان را به طرف مقابل میدهد که ادعا کند «ایران التماس مذاکره دارد.» و کشور را در موضع ضعف قرار دهد.
در میان تنشهای منطقهای، پالس ضعف ندهید
قابل انکار نیست که منطقه در پرتنشترین روزهای خود قرار دارد، ایران نیز درست در میانه این تنش قرار دارد و شیطنتها و اقدامات رژیمصهیونیستی و تجاوز مستقیم به حریم هوایی ایران نیز مؤید این گزاره است. ایران هم در مواجهه با این اتفاقات نشان داده که در عین برخورد قاطع با هرگونه تهدید اما گزینه دیپلماسی و مذاکره را روی میز قرارداده است. در مواجهه با آمریکا و اروپا هم اگرچه هنوز مشخص نیست که موضع آمریکا در مواجهه با ایران چه خواهد بود، مشخص است که اگر راهی برای حلوفصل دیپلماتیک مشکلات منطقه وجود داشته باشد و طرف مقابل نیز حسن نیت نشان دهد، ایران هیچ زمان مذاکره را رد نکرده است. در این بین اما باید توجه داشت که استفاده از روشهای دیپلماتیک لزوماً به معنی «مدارا» نیست؛ چرا که معنی این دو با یک دیگر تفاوتی از زمین تا آسمان دارد. در این خصوص موضع وزیرخارجه را میتوان پاسخ مناسبی به برخی از این اظهار نظرها دانست. «مگر دشمن با ما مدارا میکند که ما با آنها مدارا کنیم؟» براین اساس بهتر است در موضعگیریها و اظهارات توجه داشت که هر آنچه پیام ضعف متنقل کند. قطعاً به نفع کشور و امنیت ملی نخواهد بود.
نه تندروی، نه سازش
در روزهای پرچالش منطقه و البته ایران، باید توجه داشت که کوچکترین اظهارنظر و صحبتی میتواند دست ایران را برای طرف مقابل رو کند و آنها رفتار خود را متناسب با این اظهارنظرها تنظیم کنند. در این میان ادعاها و تئوریهایی که برای مذاکره مطرح میشود، ذوقزدگی و اشتیاق نشان دادن برای مذاکره میتواند به زیان ایران تمام شود. باید توجه داشت که در تمام این مدت و در میانه تنشها ایران میدان و دیپلماسی را همراستا با یک دیگر پیش برد، ضمن پاسخ به شیطنتهای رژیم صهیونیستی، از بهنتیجهرسیدن آتشبس حمایت کرد، در جریان سفر گروسی صراحتاً گفت اگر شورای حکام قطعنامهای علیه ایران صادر کند، اقدام متقابل نشان میدهد؛ اما در نقطه مقابل نیز حسن نیت خود را برای همکاری با آژانس نشان داد. در واقع نه در دام تندروی افتاد، نه سازشکارانه رفتار کرد و ضعف نشان داد. بهتر این است که چنین ملاحظهای در سیاسیون نیز مورد توجه قرار گیرد. تکرار این گزاره که باید با آمریکا مذاکره کنیم و ارائه پیشنهادات عجیبوغریب جز اینکه این پیام را منتقل میکند که ایران خواهان مذاکره است، آن هم در هر شرایطی که تنشها در منطقه روبه افزایش است، صراحتاً پالس ضعف به دشمن میدهد. نکته مهمتر ماجرا این است که حتی برفرض که امکان مذاکره فراهم شود، مطرح شدن این اظهارات منجر خواهد شد، ایران پای میز مذاکره در موضع ضعف قرار گیرد و طرف مقابل با القای اینکه، ایران به مذاکره نیاز دارد، کشور را وادار به امتیاز دادن کند. در مناسبات بینالمللی و تئوری دادن درخصوص آن، عجله سم مهلکی است که میتواند زیان جبرانناپذیری را به دنبال داشته باشد؛ چرا که ابراز نظر و علنی کردن موضع ایران در شرایطی که طرف مقابل اظهارنظری مطرح نمیکند، امکان رصد دقیق خواستهها و ملاحظات را به طرف مقابل میدهد و منجر میشود او رفتارهای خود را به نحوی تنظیم کند که روی نقاط ضعف ایران قرار گیرد. هوشمندانه رفتار کردن در مواجهه با کشورها، یک اصل غیرقابل انکار است، آن هم در شرایطی که ایران، روی لبه تیز تشدید یا کنترل تنشها قرار دارد.