راه ترقی - ایرنا / استاد دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است وفاق با بخشنامه و ائتلاف به وجود نمیآید؛ وفاق به حوزه عمومی نیاز دارد و با گفتوگو ایجاد میشود. اگر گفتوگویی در میان نباشد قلمرو عمومی مرده، منفعل و تاریک است.
«هادی خانیکی» استاد دانشگاه علامه طباطبایی یکی از سخنرانان بخش هفتم از همایش «چیستی، امکان و موانع وفاق ملی در ایران امروز» بود که عصر یکشنبه چهارم آذرماه در باشگاه اندیشه برگزار شد. در این نشست، «منابع و موانع وفاق ملی» مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در ادامه بخشهایی از سخنرانی این استاد دانشگاه را میخوانیم:
وفاق همان فهم مشترک است
خانیکی وفاق را همان فهم مشترک یا هممسالگی دانست و گفت: در شرایطی که جامعه در معرض گسستها و شکافهای مختلفی قرار میگیرد فهم مشترک نیاز است؛ یعنی شرایط نزدیک به بحرانی پدیده آمده که فهم فاجعهآمیز از وضعیت وجود دارد. این یعنی همان فهمی که جامعه همیشه حس میکند که در حادثه به سر میبرد و در مصیبت گرفتار است. معمولا چنین جامعهای میان توقعات فزاینده و عدمدسترسی گیر میکند و بحران دستاورد دارد؛ یعنی حس میکند که چیزی نیست. این توقعات فزاینده به سرخوردگی فزاینده منجر میشود.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی اظهار داشت: جامعه در سرخوردگی فزاینده وضعیت مطلوب را در گذشته میبیند که آن گذشته میتواند گذشته سیاسی کوتاهمدت یا گذشته تاریخی درازمدت باشد، یا اینکه برای رسیدن به آینده خیلی عجولانه، شتابزده یا رادیکال میخواهد وضعیت را تغییر دهد. در چنین جامعهای وفاق در میانه قرار میگیرد؛ یعنی اینکه میخواهد به آینده نظر داشته باشد به گذشته نیز توجه دارد و دارای فهم تاریخی است. البته فهم تاریخی براساس هممسالگی متفاوت با فهم تاریخی است که در واقعیت بدون هممسالگی ایجاد میشود.
ذاتپنداری و شکلگیری کلیشههایی که ذهن را از اندیشیدن باز میدارد
به گفته خانیکی امروز باید به مساله چندوجهی ندیدن وفاق توجه داشت و این یعنی ماهیتی کردن موقعیتها؛ یعنی وقتی که موقعیتهای متفاوت و معطوف به وفاق را در نظر نمیگیریم به ذاتپنداری میرسیم. انگار ذات ما ایرانیها این است یا ذات مسلمانان این است. این وضع موجب میشود که ما گرفتار یک اغتشاش مفهومی شویم که در مساله وفاق هم این شرایط صادق است. چنین وضعیتی ذهن انسان را از اندیشیدن باز میدارد یا در کلیشهها وارد میکند؛ کلیشههایی همچون اینکه ما درست میشویم یا نمیشویم، ما همیشه دروغگو بودهایم یا کلیشههایی همچون هنر نزد ایرانیان است و بس.
چنین نگاههایی ذهن را از کار میاندازد و فاصله نظریه و عمل را از بین میبرد و حتی سنت و تجدد را از بین میبرد. انگار همه این چیزها در حالت فقدان و غیاب و آسیبدیدگی به سر میبرد. نتیجه آن فقدان اعتماد به همه چیز یعنی اعتماد به نفس، اعتماد به خود و اعتماد به دیگری و غیره میشود. در چنین جامعهای سرمایهای باقی نمیماند.
برای رسیدن به وفاق باید به فرصتها و پارادایمهای جدید توجه کنیم
استاد دانشگاه علامه طباطبایی بیان داشت: ما میخواهیم در چنین وضعیتی از وفاق صحبت کنیم. به جز این آشفتگیها میبایست به فرصتهای جدید و پارادایمهای جدیدی که به وجود آمده توجه داشته باشیم. در چنین شرایطی گفتوگو مهم است و از گفتوگو است که وفاق ایجاد میشود.
وی این سوال را مطرح کرد که اگر گفتوگو وجود نداشته باشد چه اتفاقی میافتد؟ و در ادامه پاسخ داد: اگر گفتوگو نباشد قلمرو عمومی مرده، منفعل یا تاریکی داریم.
زیستگاه وفاق حوزه عمومی است
خانیکی زیستگاه وفاق را حوزه عمومی دانست و گفت: وفاق با بخشنامه و ائتلاف به وجود نمیآید. وفاق نیاز به حوزه عمومی دارد و کار حوزه عمومی پرتو افکندن به اموری است که دیده نمیشود؛ یعنی همان صداهایی که شنیده نمیشود. به گفته هانا آرانت قلمرو عمومی فضای نمود است؛ یعنی آنجایی که گروههای اجتماعی، نخبگان، جریانهای سیاسی و غیره به گفتار و کردار خودشان، چه نیک و چه بد، نشان میدهند که هستند، چه کار می کنند و باید هم دیده شوند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی یادآور شد: اگر حوزه عمومی متروک باشد وجه اشتراک و تمایز انسانها در کجا میخواهد خودش را نشان دهد. اینجا است که میگویم که ما به جای اینکه در مساله وفاق به موقعیت بیاندیشیم به ماهیت میاندیشیم و تکیه بر ماهیت میکنیم؛ در صورتی که باید به موقعیت توجه داشته باشیم. بدون تماس با واقعیت؛ یعنی بدون تامل در تجربهها و زیستهها، نمیتوان از خصلت تاریخمندی و تجربی استفاده کرد.
به همین دلیل هم کسانی که از درون خود فرار میکنند نمیتوانند به وفاق کمکی کنند. به دلیل اینکه آزرده شدهاند و به درون خودشان پناه بردهاند و جهان مشترک، موقعیت مشاع سیاسی و انسانی را ترک یا تضعیف کردهاند. به چنین اعتباری است که من فکر میکنم زنده بودن قلمرو عمومی جزو منابع مساعد برای وفاق است. وفاق نیاز به فهم مشترک دارد و فهم مشترک هم ترکیبی است که از ساختارهای سیاسی، اجتماعی و غیره و تقویت حس مشترک به دست میآید. حس مشترک هم ایران، اخلاق، اسلام و غیره است؛ یعنی هر حس مشترکی که ما را وارد یک فضای درک مشترک کند به وفاق کمک میکند.