سرمقاله جوان/ غزه بعثتی در جاهلیت مدرن بود
نوشتارها
بزرگنمايي:
راه ترقی - روزنامه جوان / «غزه بعثتی در جاهلیت مدرن بود» عنوان یادداشت روز در روزنامه جوان به قلم غلامرضا صادقیان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
جهان معاصر جهان حقجویی و بعثت دوباره دین الهی شده است، با آنکه در ظاهر چنین مینمایانند که قضیه برعکس است و خداناباوری در صدر است. استدلالی ساده علیه این ادعا آن است که اگر خداناباوری در جهان با اشتیاق در اوج است و اگر خداباوری و دینی مانند اسلام با بیرغبتی در حال افول است و چنانچه اسلام و دین خدا، باطل و ناروا هستند، چرا تا این حد بر طبل اسلامهراسی میکوبید؟ اگر اسلام خود، فانی و ازبینرفتنی است، چرا هراس از آن ایجاد میکنید و چرا با آن میجنگید؟! واضح است که این دشمنی با تمامی ادیان نیست، هرچند با اصل توحید است، اما چون حقطلبان و اذهان انسان اندیشمند کنونی، گمشده خویش را در تثلیث و مانند آن نمییابند، این خود یکی از دلایل هجوم هماهنگ کفر و مدعیان برخی ادیان به اسلام هم شده است، اما اسلام و خداباوری برخاسته از آن - آنچنان که پیامبر رحمت آورد و تبلیغ کرد، نه آنچنان که برخی مسلمانان نشان میدهند - اکنون عیاری دارد که جبهه مخالف را ترسانده است.
مسئله غزه و فلسطین، پربودن پیمانه اسلام و بیمقداری اسلامهراسی را در جهان نشان داد. فلسطینیها در ابراز دین خود و در نشاندادن نمایههای دینی و اسلامی چیزی کم نمیگذارند. دستگاه پروپاگاندای ضد اسلام نیز فلسطینیها را تروریست که از منفورترین واژهها در غرب است، معرفی میکند. اما با آنکه جریان تازه مقاومت در غزه با طوفانالاقصی و کشتن صدها نفر از اسرائیلیها شروع شد، مردمان کشورهای غربی و دانشگاههای غرب، به حامیان جدید مردم مسلمان غزه تبدیل شدند و حتی از نمایهها و آرایههای دینی آنان برای این همبستگی استفاده کردند. حمایت دانشگاهها در امریکا از غزه بهرغم آنکه دولت امریکا میخواهد مردم این باریکه را کوچ بدهد، خود نشانهای از تفاوت نگاه مردم و نخبگان با نگاه دولتهای غربی است. در دانشگاههای ایران نیز هر کس نخواهد کتمان کند، معترف است که «حقوقبشر غربی» چنان فروریخت که برآمدن دوباره آن غیرممکن مینماید. این خودش نوعی بعثت است، یک برانگیختگی از میان تعصب و جاهلیت مدرن.
مسئله خدا و خداباوری، اما فراتر از اینهاست. استدلالآوری خداناباوران علیه وجود خدا همواره به بنبستهای معروف تاریخ اندیشه میخورد. پرسشهای اصلی یا پاسخ داده نمیشود یا قانعکننده نیست. از کجا آمدهام؟ برای چه آمدم؟ و در آخر به کجا میروم؟ چرا در زندگی گویی با «قانون خدا» روبهروییم، از جمله چرا وقتی کسی را برای کاری سرزنش میکنیم گویی تمام عناصر جهان متحد میشوند تا همان کار را خود ما مرتکب شویم؟! چرا میل به دعا داریم و چرا از این کار پاسخ میگیریم و خرسند میشویم؟ چرا بحث منجی در ادیان ابراهیمی و حتی غیر آن، مردم را به سوی خود میکشد؟ صدها پرسش اینچنینی داریم که پاسخهای طبیعتگرایانه نمیتواند همگان را چه عامی و چه عالم و دانشمند، قانع کند.
مسئله دیگر در تقابل خداباوری با خداناباوری که موجب شده در دستگاه تبلیغاتی جهان سلطه، برتری نسبی کفر به ایمان القا شود، جنگ صاحبان ثروت با دین و یکتاپرستی است. از انسانی که بندگی خدا میکند، نمیتوان پول درآورد. بندگان خدا، قانع، صرفهجو و بیعلاقه به ظواهر دنیا و پیرو مذهب و عامل به مناسکی هستند که به کار دنیا رونق نمیدهد. نه میل مالاندوزی و تکاثر دارند و نه در گرداب تفاخر میافتند که این دو، یعنی تکاثر و تفاخر، محورهای اصلی تبلیغاتی صاحبان ثروتاند. اینان انسانی به شدت مصرفگرا، پرخور، مفتخر به تفاخر و دوستدار رنگ و لعاب ظاهر را ابزار جمع ثروت برای خود میدانند.
در چنین جهانی، انسانی که قلب روشن دارد، در جستوجوی شمع محفل روشنایی جهان است و همین روح جستوجوگر، او را به سوی خدا و پیامبران میکشاند. گویی ندای روز مبعث را در تمام تاریخ و اکنون میشنویم که «سرمکش اندر گلیم و رو مپوش/ که جهان جسمی است سرگردان، تو هوش/ هین قماللیل که شمعیای همام/ شمع اندر شب بود اندر قیام/ باش کشتیبان در این بحر صفا/ که تو نوح ثانیایای مصطفی/ کار هادی این بود، تو هادیای/ ماتم آخر زمان را شادیای/ هین روان کنای امامالمتقین/ این خیال اندیشگان را تا یقین» و «دست ما، چون پای ما را میخورد/ بیامان تو کسی جان، چون برد؟ / ما همه نفسی و نفسی میزنیم/گر نخوانی ما همه آهرمنیم»
انسان گویی شهوداً میفهمد که قانونی در جهان است که اعمال خوب او با اعمال بدش از بین میرود، گویی دست او پای او را میخورد. اینجا باید امانی یافت و آن امان حضرت ختمیمرتب است که در لحظه نجات، نفسی و نفسی و خودم و خودم نخواهد گفت و امتی و امتی خواهد گفت و امتش را از اهریمن نجات خواهد داد. «زان ز آهرمن رهیدستیم ما/ که خریدی جان ما را از عما»
این نگاه عارفان ما به بعثت پیامبر است که مبتنی بر فطرت است نه مجادلات؛ و لوازم چنین بعثتی همواره برپاست، اولی نیاز ما که بدون هادی و امان او جان بهدر نمیبریم و دومی جولان تاریکیها که «طاعنان همچون سگان بر بدر تو/ بانگ میدارند سوی صدر تو» و بر همین طریق است که جهان هر دم قیامتی و بعثتی دیگر را در خود دارد.
-
چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۱:۱۶
-
۴۸ بازديد
-
-
راه ترقی
لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/1022037/