نقد «بچه مردم»؛ ترویج میهندوستی با مفهوم عشق به ایران
فرهنگ و هنر
بزرگنمايي:
راه ترقی - فرهیختگان / تمام اجزای شکلدهنده «بچه مردم» برای اینکه موتور فیلم را به راه بیندازند در تعادل و هماهنگی کامل با یکدیگر کار میکنند و به پیش میروند. «بچه مردم» حاصل هوش، قریحه و طنازیهای فیلمسازی است که نشان میدهد پیش از هرچیز بلد است چطور قصه بگوید. محمود کریمی با شناخت نسبت به سوژه به استقبال آن رفته است و توانسته از پس داستان نهچندان بکری که روی کاغذ جریان دارد بربیاید. تدوین عنصر اساسی اجراست و فیلمساز با بهرهگیری از آن ضعفهای موجود در فیلمنامه را پُر کرده است. سینما مأمن و جایگاه خیال و فیکشن است و در این برهوتی که آثار ارگانی و فیلمهای ناخوشاحوال اجتماعی به وجود آوردهاند، «بچه مردم» نسیم خوشایندی است که آلودگیهای صوتی و تصویری این چندروز اخیر جشنواره را هرچند مقطعی، ولی از بین میبَرَد.
«بچه مردم» از ساختار بصری گرفته تا فرم روایی وامدار آثار سینمای پُستمدرن آمریکاست و ایدههای زیاد و درهمتنیدهاش را با بهرهگیری از ساختار موزیکویدئوهای «امتیوی» بنا میکند و همین نکته هم باعث گرم شدن موتور فیلم و ارتباط بیننده با آن میشود. این اثر -سوای اسم غیرسینماییاش- با زبان تصویر حرف دل خود را -که همان عشق به وطن باشد- به مخاطبان حاضر در سالن سینما ارائه میدهد و از این منظر در رقابتی نزدیک با خدای جنگ تا این لحظه بهترین فیلم جشنواره چهلوسوم است. امّا چه میشود که مفهوم عشق به ایران در «بچه مردم» باورپذیرتر از «خدای جنگ» درمیآید؟ «خدای جنگ» متعلق به سینمای موسوم به ژانر است و از قواعد آن تخطی نمیکند، به همین دلیل هم انگیزه پروتاگونیستش برای حمله موشکی به دشمن بعثی در حد و حدود پلاستیک یک فیلم خوشساخت ژنریک باقی میماند و مضمون دفاع مقدس در رگ و پی آن جا نمیگیرد. امّا مفهوم عشق به خاک بهمثابه مادر انسان در «بچه مردم» توسط مخاطب درک میشود؛ علت این اتفاق را میتوان در ساختار تکهتکهشدهای که فیلمساز از آن در فرم بصری بهره برده است، خلاصه کرد.
اثر در عین اینکه به هیچ ژانر خاصی دلبستگی ندارد ولی از هر امکانی که سینمای عامهپسند برای رساندن مفاهیم در اختیارش قرار میدهد مایه میگیرد و از آن منتفع میشود. برای نمونه ریتم تند اثر در مقدمه، بههمراه تمپوی بالای آن و همچنین قابهایی که ما را یاد آثار «وس اندرسون» میاندازد، تماشاگر را از توجه صرف به ساختار فیلمنامه برحذر میدارد تا هم کار خود را راحت کند و هم بتواند مضمون وطندوستانهاش را به مدد تدوین و تصاویر کارتپستالی و عکسهای زیبا و طراحی صحنه دقیق جا بیندازد. بازی بازیگران اصلی و فرعی هم آنقدر خوب، یکدست و حرفهای است که عملا حفرهها و خلأهای موجود در فیلمنامه را مرتفع میکند و اجازه دقیق شدن مخاطب به این ایرادها را نمیدهد. دوربین سیال و فکر شده محمود کریمی در یکسوم ابتدایی «بچه مردم» مسئله فیلم را روشن میسازد و پس از آن با اندوختهای که به دست آورده صورتبندی خودش از وضعیت را به دیگری انتقال میدهد.
در ادامه «بچه مردم» با استفاده از سازمایههای ملودرام در پرده دوم و سوم تندی ریتم فیلم در مقدمه را برطرف میکند تا ذهن تماشاگر برای درک حرف پایانی آماده شود. اینکه یک بچه پرورشگاهی از پیدا کردن مادرش صرفنظر کند و «وطن» را همچون رزمندگان جنگ تحمیلی بهعنوان «مادر حقیقی انسانِ ایرانی» که هم جذاب است و هم ممکن است در اجرا به حرفی شعاری تبدیل شود، ولی فیلمساز تکهپارههای یک روایت ازهمگسیخته را همانگونه که پیشتر گفته شد در درون قالب موزیکویدئو میریزد و آن پایان متافیزیکی و بیارتباط با ساختمان درام را منطقی جلوه میدهد. بچه مردم در ابتدا بار روایت را بر دوش قهرمانان جمعیاش -که همان بچههای پرورشگاه باشند- میاندازد، اما به یکباره هر کدام از آن بچههای پرشروشور و جذاب را از روند داستانپردازی حذف میکند. اگر این اتفاق در یک فیلم اصیل ژانری میافتاد بسیار برخورنده بهنظر میرسید، اما در دل این ساختار تمام تناقضها و ضعفها توسط تدوین پوشش داده شده و بچه مردم راهش را به دل تماشاگر پیدا میکند.
-
سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۵:۵۵
-
۱۰ بازديد
-
-
راه ترقی
لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/1025723/