پایان ماه عسل جولانی؟
نوشتارها
بزرگنمايي:
راه ترقی - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
سیدمهدی طالبی| اگر حکومت 53 ساله خاندان اسد، حزب تاریخی بعث و ارتش عربی سوریه فروپاشیدند، حضور و فعالیت بیدردسر تحریرالشام در رأس قدرت این کشور محال است. این گروه زودتر از آنچه پیشبینی میشد به مشکل برخورده و شاهد شکلگیری کانونهای مقاومت مردمی علیه خود است.
از ادلب و که قاعده طرفداران تحریرالشام است، تا بیطرفها و همچنین طوایف و مذاهب مختلف علیه این گروه دست به اعتراضات مردمی زدهاند. به کارگیری خشونت اما به سرعت این اعتراضات را به سمت مسلحانهشدن پیش برده است.
در جریان کمین گروههای مخالف تاکنون دهها عنصر تحریرالشام کشته شدهاند. همزمان با التهابات داخلی، بیاحترامی تحریرالشام و حملاتش به اماکن و نمادهای مقدس مذهبی شیعیان، علویان و مسیحیان آنان را که بیشتر از یکسوم جمعیت سوریه را تشکیل میدهند، در برابر این گروه به فعالیت واداشته است.
اگر کردها به مخالفان افزوده شوند، نیمی از سوریه به لحاظ مذهبی در تعارض با دیدگاهها و تحرکات تحریرالشام هستند. اگر بار دیگر اهل سنت سکولار و دیگر گروههای اسلامگرای سنی به جمعیت مخالفان اضافه شوند، با توجه به آنکه این مذهب نیمی از جمعیت سوریه را تشکیل داده و به شدت هم تحت تأثیر سکولاریسم است، مخالفان تحریرالشام دارای اکثریتی قابل توجهی خواهند شد.
مشکلات تحریرالشام
تحریرالشام قدرت را به سرعت و بنابر دلایل متفاوتی در سوریه به دست گرفت. اگر این گروه، قدرت را با توانمندیهای خود و متحدانش در اختیار میگرفت، احتمالاً ظرفیت مدیریت مشکلات را داشت. با این حال قدرت در سوریه به نحوه متفاوتی در اختیار تحریرالشام قرار گرفت که چندان با تواناییهای این گروه مرتبط نبودند.
به نظر میرسد علاوهبر فقدان ظرفیت اداره قدرت در گروه تحریرالشام، این گروه با مشکلات عمیق بیشتری مواجه است. در این بخش تلاش شده برخی از این مشکلات کشف و مورد بررسی قرار گیرند.
1- گروه تحریرالشام در ساختار خود بدنهای قوی از نیروهای سوری دارد، اما از تعداد زیادی نیروی خارجی نیز بهره میبرد. بخش بزرگی از تروریستهای عضو این گروه از کشورهای عربی منطقه و بخش بزرگی دیگر از تروریستهای آسیای میانه هستند.
تعداد جنگجویان تحریرالشام 30 هزار نفر تخمینزده میشود، هرچند تعداد کل جنگجویان در ادلب تا 80 هزار نفر اعلام شده بود. احتمالاً با توجه به تکثر گروهها، با وجود آنکه برخی پذیرفتهاند رسماً جزئی از تحریرالشام باشند، دیگران تصمیم گرفتهاند به عنوان متحد با آن همکاری کنند. استفاده از نیروهای خارجی و اتکا به آنها برای سرکوب مردم سوریه، جوابگو نخواهد بود. استفاده از نیرویی خارجی در کشوری دیگر، برای نبرد با بومیهای آن مؤثر نیست.
بر همین اساس تحریرالشام علاوهبر آنکه به طور خاص بر سر قدرت با نیروهای متحد نظام پیشین در داخل سوریه درگیر است، به شکل عمومی در نظر مردم اشغالگر درنظر گرفته شده و نوعی رویارویی با این سطح عمومی را نیز تجربه خواهد کرد.
2- تسلط طولانیمدت امپراتوری عثمانی بر جهان عرب، خشم متراکمی در این جهان ایجاد کرده است. عربها که در اسلام و امپراتوری پس از آن خود را صاحب میدانستند، 500 سال به طور کامل تحت حکومت یک امپراتوری ترکتبار قرار گرفتند. شکلگیری پانعربیسم، بیشتر از هر موضوع دیگری، واکنش به حکومت عثمانیها بود.
قطعاً حرکت تحریرالشام به سمت قرار دادن سوریه تحت نفوذ ترکیه، التهاباتی را درپی خواهد داشت. مردم سوریه در برابر سلطهطلبی دیگر کشورها و اقوام الگویی پیشینی و خاص ندارند، بلکه صرفاً از الگوی عمومی ضدیت با سلطه استفاده میکنند، اما این موضوع در برابر ترکیه و سیاستهای عثمانیگرایانه آن متفاوت است.
3- حزب التحریر در سوریه دارای تعارضات همه جانبهای با ساکنان این کشور است. آنها به لحاظ مذهبی با شیعیان دوازده امامی و علویان که شاخهای از شیعه شناخته میشوند، تفاوت دارند. فارغ از دین و مذهب و از نظر ایدئولوژیک، تحریرالشام با دیدگاههای اسلامی رادیکال با جبهه وسیع، تاریخی و قدرتمند سکولارهای سوری نیز متفاوت است. سکولارها در میان علویها، مسیحیان، کردها و به ویژه اهل سنت حضوری قدرتمند دارند و حتی میتوان گفت بخش بزرگی از این مذاهب و اقوام را در اختیار خود گرفتهاند.
تحریرالشام با تغییر لباس، شعارها و تزریق اخوانیها به دولت تلاش کرده بهنوعی خود را به سمت سکولاریسم متمایل کند، اما مرجع سکولاریسم در سوریه این گروه نیست.
آشکار است اگر قرار بر اداره کشور بر اساس سکولاریسم باشد، گروههایی که در این زمینه اصالت دارند، بر تحریرالشام ارجحیت یافته و غالب خواهند شد. اگر هم تحریرالشام به همان رادیکالیسم دینی ادامه دهد، با این سکولارها رویارو خواهد شد.
4- حزب بعث و در جنبهای وسیعتر، دولت و حامیان اسد که در سوریه مستقر بودند، زمام امور را برای چندین دهه در دست داشتهاند. از این رو اداره کشور بدون آنها بسیار مشکل است؛ هر نیروی توانمند و با تجربهای ناگزیر با سیستم پیشین کار کرده است. با پیشبینی این مشکل بود که ترکیه و غرب برای تروریستها در ادلب یک حکومت محلی به راه انداختند تا آنها بتوانند دولتداری را تجربه کنند.
راه دیگری که آنها پیگیری کردند، تلاش برای خریداری مقامهای نظام اسد حتی پیش از سقوط بود. تروریستها و حامیانشان امیدوار بودند برخی از این عناصر را برای اداره دولت خود جذب کنند.
سهمخواهی فزاینده تروریستها، بیثباتی هراسآور و ترس دولتمردان اصلی نظام سابق اما مانع از اجرای مؤثر این نقشه خواهد شد. بدون دولتمردان نظام سابق، اداره مناسب سوریه خارج از توان تحریرالشام و حامیانش خواهد بود.
5- نظام پیشین سوریه به دلیل سیاست خود برای ایستادگی در مقابل رژیمصهیونیستی تحت فشار نیروهای مختلف خارجی قرار گرفت. نهایتاً این فشارها باعث فروپاشی نظام مستقر شد. این مسئله حکایت از قدرت اندک دولتها در سوریه برای مواجهه با فشارهای خارجی دارد؛ چه اینکه بسیاری دیگر از دولتها نیز اینگونهاند. اساساً یکی از اهداف نقشهبندی کشورها و تقسیم جهان اسلام، شکلگیری واحدهایی با ظرفیت کم بوده است.
همانگونه که نظام پیشین سوریه با وجود ظرفیت بالای بسیجکنندگیاش به دلیل ضدیت با رژیمصهیونیستی و بر اثر فشارهای خارجی دچار فروپاشی شد، تروریستهایی که امروزه در سوریه بر سرکار آمدهاند نیز با فشارهای خارجی مؤثری مواجهند.
فراتر از تعارفات سیاسی و روابط تاکتیکی، حضور تحریرالشام در دمشق تهدید بزرگی علیه ایران، روسیه و چین تلقی میشود. پس از این قدرتها و در وهله دوم، بسیاری از حکومتهای محافظهکار عرب شاید تحت فشار آمریکا با تحریرالشام همراهی نشان دهند، اما زیرچشمی مراقب تحرکات آنها بوده و درصدد آلترناتیوسازی برای آنها هستند. تحریرالشام که ظرفیت کمتری نسبت به نظام سابق دارد، در کشوری فاقد ظرفیت مؤثر برای مقاومت داخلی به حکومت رسیده و کار مشکلی برای حفظ قدرت پیش رو دارد.
6- آمریکا و رژیمصهیونیستی که گروه القاعده را تغییر جهت داده و از یک ساختار ضدغربی به ساختاری ضدشیعی استحاله کردند، میدانند فعالیت این گروهها در اطراف سرزمینهای اشغالی تا چه میزان مخاطرهآمیز است.
همانگونه که انتقال القاعده از محیط جغرافیایی افغانستان، شمال شبهقارههند و آسیای مرکزی، نبرد آن با ابرقدرتهای غیرمسلمان (ابتدا شوروی و سپس غرب به رهبری آمریکا) را به سمت درگیریهای درون اسلام تغییر جهت داد، یک تغییر جغرافیایی دیگر هم میتواند به تغییر جهت مجددی در این گروه، شعبات و مشتقّاتش منجر شود.
حضور تحریرالشام بهعنوان یکی از مشتقّات استقلال گرفته القاعده در اطراف سرزمینهای اشغالی، میتواند منجر به تغییر جهت هدفگیری این گروه به سمت رژیمصهیونیستی شود. القاعده و مشتقّاتش قدرتهای بزرگی را هدف گرفته و به راحتی نیز هدف خود را تغییر میدهند و از این رو چنین سناریویی برای تحریرالشام محتمل است.
7- نابسامانی اقتصادی در سوریه نهتنها بهبود نیافته، بلکه در دوره انتقالی و بیثباتیهای بروز کرده و رو به گسترش است. هیچکدام از متحدان تروریستها، توانایی مالی برای بهبود اوضاع سوریه را ندارند. آنها برای باقیماندن سوریه در دستان خود، روی همان قوای نظامی تروریستها حساب باز کردهاند؛ نه اصلاح امور.
نفت سوریه همچنان در دستان آمریکاست و به نظر نمیرسد این کشور از میلیاردها دلار درآمد ناشی از این میادین بگذرد. از سوی دیگر کشورهای عربی خواهان تقویت دولتی که میتواند بر ضدشان عمل کند، نیستند.
8- تحولات کنونی بر ضد مقاومت بود اما یک اتفاق جنبههای مختلف و متفاوتی دارد. این تنها ترکیه، آمریکا و رژیمصهیونیستی نیستند که در سوریه آزادی عمل یافتهاند. اگر بیپردهتر موضوع مورد بررسی قرار گیرد، محور مقاومت هم از آزادی عمل بیشتری برخوردار شده است.
دولت سوریه پیش از بحران سال 2011، به حمایت از مقاومت میپرداخت و علاوه بر ایران، مقاومت لبنان و گروههای مقاومت فلسطینی تأسیساتی در این کشور برای فعالیت در منطقه شام داشتند، اما این به معنای رضایت این دولت به سوریشدن مقاومت نبود.
سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس در همراهی با سردار همدانی مستشار ارشد ایرانی در سوریه، نیروهای بسیج مردمی یا «قوات دفاع وطنی» را برای سوریه ایجاد کردند اما با مخالفت ارتش، این گروه از 120 هزار نفر به 11 تا 14 هزار نفر کاهش یافته و بدون تسلیحات کارآمد در ارتش ادغام شد. نظام سوریه حتی یک ساختار کلی مقاومتی تحت هدایت خود را نیز نپذیرفت. این درحالی بود که پیشبینی میشد در خلال اتفاقات سوریه، یک گروه «مقاومت سوریه» مشابه با مقاومت لبنان شکل گیرد. نه تنها مقاومت سوریه ایجاد نشد بلکه قوات دفاع وطنی نیز مضمحل شد. در سایه آزادی عمل ایجاد شده در سوریه و فشار به اقشار مقاومتی در این کشور، فضا مهیای ظهور «مقاومت سوریه» است.
9- شیعیان، علویان، مسیحیان شرق و کردها هرکدام طیفی قدرتمند در داخل سوریه و منطقه بوده و دارای ارتباطات جهانی هستند که برخورد با آنها را مشکلآفرین میکند. شیعیان سوریه در عراق، لبنان و ایران و حتی یمن دارای حامیانی هستند. علویان که شاخهای از شیعیان تلقی میشوند، در محیط شامات، آناتولی و بالکان ریشه دواندهاند. علویان ضمن حمایت شیعیان منطقه، حمایت علویان ترکیه را نیز در اختیار دارند.
مسیحیان که ریشه مسیحیت غرباند، همچنان حامیان قدرتمندی در این تمدن دارند. در جریان بحران سوریه از 2011، مسیحیان مورد حمایت دولتهای غربی قرار نگرفتند، اما درهرحال ارتباطاتی که در غرب داشتند، فاقد اثر هم نبود.
کردها نیز ضمن حضور در منطقه و جهان غرب، یک حامی برجسته بهعنوان ایران دارند؛ کردها یکی از اصیلترین اقوام ایرانی به شمار میآیند؛ هرچند تهران بر سر جداییطلبی و ناسیونالیسم جزئی کردها، مشکلاتی در ارتباط با بخشی از آنان دارد، اما آنها را امتداد تمدنی خود تلقی کرده و هیچگاه راضی به سرکوب آنها به شکل قومی و جمعیتی نیست. کردها همچنین حمایتهایی از سمت روسیه، غرب و حتی رژیمصهیونیستی دارند.
10- نظام سیاسی سوریه در حال تبدیل شدن به «تشکیلات خودگردان سوری» است. دولت جولانی همانند تشکیلات خودگردان فلسطینی به رهبری «محمود عباس» عمل میکند؛ بدون واکنش در برابر اقدامات رژیم صهیونیستی، کمک به تأمین امنیت تلآویو و فاقد سلاحهای راهبردی. جولانی در حال تبدیل خود از یک گروه شبهنظامی به یک دولت سیاسی و قانونمند با الزامات مدنظر غرب برای حفاظت از رژیم صهیونیستی است. در این صورت احتمال دارد جدایی میان شاخه نظامی و شاخه جدید سیاسی، همانگونه که برای جریان فتح و ساف صورت گرفت، ایجاد شود. کنار گذاشتن مبارزه از سوی گروه فتح به عنوان صاحب و مالک تشکیلات خودگردان، از یک سو باعث ظهور گروههای مبارز مانند جهاد اسلامی و حماس شد و از سوی دیگر منجر به شکاف و جدا شدن تعدادی از شاخههای نظامی فتح از جناح سازشکار گردید.
11- القاعده از همان ابتدا در میان مجاهدان عرب که برای جهاد علیه شوروی به افغانستان میرفتند، شکل گرفت. هرچند این گروه دینی شناخته میشد، اما عمیقاً عربی بود. مشخص نیست چگونه یک گروه عربی، آن هم در یکی از مهدهای اصلی جهان عرب میتواند به عنوان نیابتی ترکیه عمل کند. تحریرالشام با جذب مبارزان آسیای میانهای، عنصر عربی در القاعده را رقیق کرده و از خود این گروه هم استقلال گرفته است، اما قادر به انکار ریشهها و جدا شدن از رویههای کلی نیست. با وجود جذب مبارزان آسیای میانهای که ترکتبار هستند، فعالیت تحریرالشام در محیط عربی آن را با تعارض مواجه میسازد. اگر القاعده در محیط غیرعربی افغانستان با وجود جذب گسترده از پاکستان و آسیای میانه عربی ماند، تحریرالشام که در محیط عربی فعالیت میکند هم قادر به جدا شدن از ریشههای عربی خود نیست. در این صورت، فعالیت تحریرالشام به عنوان عامل نیابتی ترکیه دچار مشکل خواهد شد. القاعده مظهر ناسیونالیسم عربی در بستری دینی بود و این مسئله برای مشتقات آن هم جریان دارد؛ چه اینکه شعار اصلی تحریرالشام که پس از در دست گرفتن قدرت هم بارها آن را تکرار کردهاند، ادعای نجات سوریه از دست ایران بوده است. استمرار و پررنگ کردن این شعار حکایت از چرخیدن در تحریرالشام بر همان پاشنه «ناسیونالیسم عربی بر بستر دینی» است که قاعده فعالیت القاعده بود.
12- هر نظام سیاسی باید یک موضوع اساسی را برای بسیج نیروها به دور خود مطرح کند. نظام سابق سوریه با محوریت حزب بعث عربی، حفاظت از تمامیت ارضی سوریه را مدنظر داشت؛ موضوعی که وجهه ملیگرایانه سودمندی در اختیار خاندان اسد قرار میداد. این مسئله باعث شده بود دولت سوریه برای عدم پیشروی بیشتر رژیم صهیونیستی در خاک این کشور، درصدد گرفتار کردن تلآویو در لبنان و فلسطین اشغالی برآید. از این رو در سیاست خارجی نیز نیروهایی را به سمت خود جلب کرده بود که آن هم در ضدیت با رژیم صهیونیستی قرار داشتند؛ حتی توجه شوروی به سوریه برای مقابله با پیشروی غرب با توسعه رژیم صهیونیستی بود. باید دید مسئله اصلی تحریرالشام چیست و این گروه چگونه خواهد توانست نیروهایی را دور خود گردهم آورد. اگر هدف مبارزه با نظام اسد بود، این موضوع پایان یافته است. اگر قرار بر بازسازی و اصلاح اقتصاد باشد، این اقدام کار یک گروه شبهنظامی آن هم از نوع تروریستیاش نیست. اگر هدف یکپارچه کردن کشور است، تحریرالشام آن را در معرض اشغال و چندپارگی قرار داده است. حزب تحریرالشام واگرایی در سوریه را تشدید و حتی سرزمینهایی که پیش از این به هم پیوسته بودند را نیز تکهتکه کرده است. تحریرالشام تلاش کرده برای جبران این نقیصه و به منظور جلب نظر غرب، ضد ایران بودن را به عنوان محور اصلی خود قرار دهد. ضدیت با ایران در داخل سوریه در حالی که رژیم صهیونیستی خاک این کشور را اشغال کرده، ترکیه به دنبال ترکتازی در شمال آن است و نیروهای تحریرالشام از خارجیها هم تشکیل شدهاند، راهگشا نیست. تحریرالشام با ایرانهراسی، تنها در حوزه سیاست خارجی خواهد توانست نیروهایی را به سمت خود جلب کند که شامل رقبای منطقهای ایران، غرب و رژیم صهیونیستی میشوند. این طرفها نیز میدانند کار چندانی از تحریر برای مقابله مستقیم با ایران برنمیآید؛ آنها تحریر را تنها برای تدبیر امور سوریه و جدا کردنش از محور مقاومت میخواهند نه ایفای نقش مستقیم در تضعیف ایران. از آنجا که ایرانهراسی با وجود تنها مسیر بودن، ایده چندان سودمندی برای بسیج سیاست خارجی نیست، تحریرالشام درصدد جمع میان ضدیت با ایران با سیاست داخلی خود برآمده است؛ چه اینکه سودمند نبودن ضدیت با ایران در سیاست خارجی را ناتوانیاش از دسترسی مستقیم به ایران میداند و به جای آن میخواهد در محیطی که دسترسی دارد به منافع و حامیان تهران آسیب برساند. در نتیجه این جمع، ضدیت با ایران از سیاست خارجی تحریرالشام به سیاست داخلی این گروه تبدیل شده است. با توجه به ناتوانی تحریرالشام از ایفای نقش ایجابی در جبهه غرب علیه ایران، این گروه درصدد ضدیت با ایران در سیاست داخلی خود با فشار بر شیعیان و علویهاست. تحریرالشام بر اساس سیاست ضدیت با ایران در حوزه سیاست خارجی برای جلب نیروهای بینالمللی به دور خود، به زعم خود میکوشد با حامیان ایران در سوریه درگیر شود. به زعم تحریرالشام، علاوه بر جریان یافتن ضدیت با ایران، مسئله پاکسازی نظام سابق هم میتواند به عنوان یک عامل بسیجکننده برای کمک به این گروه عمل کند. این سیاستها اما مشکلات خاص خود را دارد. ضدیت با ایران تنها در سیاست خارجی برای تحریرالشام سودمند است، اما از سوی دیگر روابط این گروه با ایران و متحدانش را در همان حوزه سیاست خارجی تخریب میکند. از سوی دیگر، تحریرالشام که فاقد ایده بسیجکننده داخلی است، در ضدیت با ایران به آزار جناحهای داخلی سوریه دست زده و در جبهه داخلی نه تنها به ایده بسیجکننده دست نمییابد، بلکه رقبای خود را به سمت بسیج هدایت میکند.
13- القاعده ایدهای جهادی است و همواره فاقد ایده حکمرانی بوده است. نشاندن یک گروه تروریستی بر قواره دولت، ماهیت تروریستها را تغییر نمیدهد بلکه آنها از جایگاه دولت به اقدامات تروریستی میپردازند؛ تبدیل گروههای تروریستی صهیونیستی به رژیم صهیونیستی یک نمونه از این روند است. همانگونه که رژیم صهیونیستی با وجود چندین دهه عمر و حمایتهای همهجانبه موفق به تثبیت خود نشده است، تحریرالشام نیز موفق به آن نخواهد شد.
14- تحریرالشام مقر اصلی خود را از ادلب به دمشق منتقل کرده است. در ادلب، این شهر در نزدیکی مرزها با ترکیه قرار داشت که دولت حامی تحریر به حساب میآمد. به عبارتی دیگر، نزدیکی ادلب به ترکیه به لحاظ افکار عمومی برای تحریرالشام چالشزا نبود. در شرایطی که تحریرالشام در دمشق مستقر شده و این شهر مرکز حکومتی آن است، ارتش رژیم صهیونیستی به حومه این شهر نزدیکتر شده است. مردم دمشق از هر جناحی میدانند معنای تجاوز خارجی چیست. بیعملی تحریرالشام نسبت به پایتخت خود، موضوعی نیست که برای مردم سوریه و به ویژه دمشق قابل هضم باشد. در وضعیتی که تحریرالشام و شأنیت آن از طریق نزدیک شدن رژیم صهیونیستی به مقر این گروه هتک حیثیت شده است، نیروهای داخلی و خارجی به دنبال مقابله با آن برخواهند آمد. به لحاظ داخلی، هر کسی که در سوریه احساس عرب بودن، سوری بودن و مسلمان بودن دارد، نسبت به رژیم صهیونیستی دارای حساسیت است. از سوی دیگر، به لحاظ سیاست خارجی، کشورهای مختلفی پیشروی رژیم صهیونیستی را بر ضد منافع خود ارزیابی میکنند. حتی قدرتهای شرقی مانند روسیه و چین، پیشروی رژیم صهیونیستی را طبق دستورکارهای غرب تلقی کرده و سوریه را سرزمینی مهم برای مقابله با این دستورکارها میدانند.
15- تحریرالشام با توجه به ساختار شبهنظامی خود و نابودی سلاحهای راهبردی سوریه توسط رژیم صهیونیستی، فاقد ابزارهای نظامی است. آنها در شکل شبهنظامی خود، تنها میتوانند به لحاظ امنیتی در خاک سوریه فعالیت کنند. این در حالی است که یکی از عوامل برتری دولت سوریه بر گروههای شکلگرفته در خاک این کشور، استفاده گسترده آن از ابزارهای نظامی بود. نظام پیشین سوریه نیز با وجود قابلیتهای نظامی، بر اثر فشارهای فزاینده درهم شکست. مشخص نیست گروه تحریرالشام در فقدان تسلیحات سنگین، تعداد نفرات اندک و فعالیت به شکل شبهنظامی چگونه میخواهد بر نیروها و قوای موجود در سوریه فائق آید. اگر دولت اسد با جنگنده، موشک، راکت، توپخانه سنگین و زرهی نتوانست، تحریرالشام با کلاشینکف و وانتهای تاکتیکال مشکلات بیشتری خواهد داشت. اساساً آنچه تحریرالشام را به پیروزی رساند، به طور کامل موفقیتهای نظامی نبود. گرچه در حلب استفاده از ابزارآلات جنگ الکترونیک، کوادکوپترهای فرانسوی و پهپادهای انتحاری به همراه زنجیرهای از اقدامات امنیتی مانند ترور فرماندهان به پیروزی تروریستها منتهی شد، اما در ادامه پیروزیهای میدانی مؤثر نبودند، زیرا ارتش سوریه بنا به دلایل مختلف که صرفاً یکی از آنها حمله تحریرالشام بود، فروپاشید. بسیاری از شهرهای سوریه، از جمله پایتخت، پیش از ورود تحریرالشام سقوط کرده بودند. اگر تحریرالشام در اداره سوریه از همان مشکلات نظام سابق رنج ببرد، با توان نظامیای کمتر از دولت اسد کار بسیار دشواری برای مقابله با مخالفان خود خواهد داشت.
16- تحریرالشام اگر بخواهد به طور مؤثری سوار بر قدرت شود، ناگزیر در جایگاه یک دولت، با ترکیه و رژیم صهیونیستی درگیر خواهد شد. اگر این دو طرف بخواهند تحریرالشام به مشکلی برای آنها تبدیل نشود، باید آن را ضعیف نگهدارند و همین سیاست را هم اجرا میکنند. ضعیف نگهداشتن تحریرالشام تنها به نفع ترکیه و رژیم صهیونیستی نیست بلکه فرصت قابل توجهی برای مخالفان داخلی این گروه هم به شمار میرود؛ استفاده مخالفان از موقعیت ضعیف تحریرالشام همان نقطهای است که باعث زیان این دو طرف میشود. آنکارا و تلآویو برای آنکه این سیاست متناقض به زیانشان تبدیل نشود، تصمیم گرفتهاند حضورشان در خاک سوریه را پررنگ کنند. تقویت حضور ارتش ترکیه در شمال سوریه و بهرهگیری بیشتر از گروه تروریستی موسوم به «ارتش ملی سوریه» -یکی دیگر از نیابتیهای آنکاراست- نشاندهنده عظم جدید این کشور در راستای سیاست ضعیف نگهداشتن تحریرالشام است. تلآویو هم با وجود اینکه تهدید مستقیمی از سمت تحریرالشام در حال حاضر احساس نمیکند، تمام تسلیحات راهبردی سوریه را از بین برده و در حال پیشروی در جنوب این کشور است. رژیم صهیونیستی از به ارث رسیدن تسلیحات ارتش اسد به تحریرالشام جلوگیری کرد و به جای استفاده از این گروه برای تأمین امنیت خود در جنوب سوریه، خود مستقیماً وارد آن شد. گرچه سیاست رژیم صهیونیستی توسعه ارضی است، اما گفته میشود تلآویو قصد دارد اقلیمی دروزی در جنوب سوریه ایجاد کرده و به تقویت کردها هم بپردازد. این مسئله مشخص میسازد که تلآویو سیاستی دو محوری دارد و علاوه بر توسعهطلبی ارضی، به دنبال بهرهگرفتن از عوامل نیابتی هم است. تلآویو در حوزه نیابتی هم تحریرالشام را نگهنداشته بلکه به زیان آن عمل میکند.
-
شنبه ۸ دي ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۰:۴۰
-
۲۵ بازديد
-
-
راه ترقی
لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/1003691/