بزرگنمايي:
راه ترقی - خبرآنلاین / پس از استفاده از عناصر روانشناختی در سینمای ژانر وحشت این ژانر سینمایی توانست تاثیرگذاری بیشتری روی مخاطبان خود داشته باشد.
در طور تاریخ سینما، انتخاب ژانر وحشت برای ساخت یک اثر، یکی از انتخابهای پرریسک برای نویسندگان، کارگردانان و حتی سرمایهگذاران بوده است. یکی از دلایل ساده و اصلی این موضوع این است که نویسنده نمیتواند به صورت دقیق این موضوع که مخاطب تحت تاثیر اثر قرار خواهد گرفت یا نه را اندازه گیری کند. اما پس از گذشت زمان و ورود جدیتر روانشناسی به عرصه سینما، چه در حوزه شناخت مخاطب و چه در حوزه پرورش شخصیت ژانر وحشت شکل تازهتری به خود گرفت.
در واقع میتوان گفت ژانر جدیدی برای سینما ایجاد شد که می شد نامش را وحشت-روان شناختی گذاشت.
پس از ورود این ژانر به سینما سطح فیلمهای ژانر وحشت از نظر فیلمنامه و ساختار روایت تا حد قابل توجهی بالاتر رفت و فضای این ژانر از خیال و فانتزی محض خارج شد.
تمرکز ژانر وحشت -روانشناختی بیشتر بر حالات ذهنی و احساسی شخصیتها است و در این ژانر تلاش بر این که بهجای ایجاد تهدیدهای خارجی به عنوان موانع راه شخصیت، به ترسهای درونی، اضطرابها و توهمات او پرداخته شود.
این ژانر اغلب مرز بین واقعیت و خیال را محو میکند و با کاوش ملموس در تاریکترین زوایای روان شخصیت، حس ناآرامی و ترس را برای مخاطبان ایجاد میکند. موضوعاتی مانند جنون، گناه و پارانویا در این ژانر رایجاند و هدف آنها ایجاد ترسی است که بیشتر ذهنی و روانشناختی باشد. بازیهای فیزیکی و فانتزی، ایجاد فضایی خارج از روان انسان و قرار دادن یک آنتاگونیست زنده به عنوان ضدقهرمان یک قصد آسیب رساندن به شخصیت هارا داشته باشد در واقع هدف این ژانر نیست.
درحالیکه عناصر وحشت روانشناختی قرنها در ادبیات و تئاتر وجود داشتهاند، این ژانر در سینما از اواسط قرن بیستم برجستهتر شد. یکی از آثار بسیار مهم تاریخ سینما که باعث گسترش این ژانر بین سینماگران و معرفی بهتر آن برای مخاطبان شد فیلم «روانی» (1960) از آلفرد هیچکاک است. اثرگذاری فیلم برای روی مخاطبان به حدی زیاد بوده است، که شخصیت منفی این فیلم، نورمن بیتس با بازی آنتونی پرکینز پس از گذشت این همه سال هنوز در لیست بنیاد فیلم آمریکا در رده دوم بهترین شخصیت شرور تاریخ قرار دارد. یکی از فیلسوفان مطرح، اسلاوی ژیژک در مورد فضاسازی و شخصیتپردازی فیلم به این نکته اشاره دارد ککه شخصیت نورمن همواره در تمام طول فیلم در بین دو جهان که یکی معماری مدرن دارد و دیگری که خانه مادرشاش با سبک معماری گوتیک به دنبال یک نقطه برای رستگاری است و آن را پیدا نمیکند.
یکی از سکانسهای بسیار تاثیرگذار این فیلم سکانس معروف قتل زیر دوش حمام است که در آن از 77 زاویه دوربین و 50 کات استفاده شده است.
یکی از دیگر آثار قابل توجه که نقش مهمی در گسترش ژانر وحشت-روانشناختی داشت فیلم «انزجار» (1965) از رومن پولانسکی است. در این فیلم کارول که نقش اصلی است دچار حالتی روان پریشی است و نسبت به مردان احساس بدی دارد. در طول فیلم زمانی که خواهر کارول به سفر می رود او که به شدت دچار انزوا و خجالت است خود را در آپارتمان حبس می کند و با ترس های پارانویایی خود رو به رو میشود. او حتی در توهمات خود مورد تجاوز قرار میگیرد در ادامه در جهان واقعی برای جلوگیری از اتفاقات بدی که توهمشان را دارد و برای مراقبت از خود دربرابر تجاوز مرتکب به قتل میشود.
در نوع تصویرسازی و طراحی صحنه این فیلم آپارتمان مثل یک کابوس، پر از سایه های و اتفاقات وحشتناک نشان داده میشود. یکی از تصاویر بسیار مهم و آشنای این فیلم خرگوشی است که برای وعده نهار پخته میشود ولی در واقع اصلا پخته نشده است و
برای مدت طولانی در یک نقطه از آپارتمان میماند و پس از گندیده شدن توسط مگس ها و حشرات خورده میشود. در این فیلم این خرگوش نمادی از خود شخصیت است که با حبس کردن خودش در توهمات و چهاردیواری آپارتمان روحش را فاسد کرده است

«تصویری از فیلم «انزجار
این دو نمونه از نمونههای اولیهای هستند که به ذهن پریشان شخصیتهایشان میپردازند و پایهگذار تکامل این ژانر شدند.
در این ژانر، تعلیق و ناپایداری در ذهن مخاطب چگونه ایجاد میشود؟
معمولا فیلمهای وحشت -روانشناختی از روشهای متعددی برای ایجاد حس تعلیق و بیثباتی ذهنی استفاده میکنند که از مهمترین تکنیکهای روایت در این ژانر میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
راوی غیرقابل اعتماد؛ روایت داستان از دید شخصیتهایی که اعتبار آنها زیر سؤال است و باعث میشود مخاطب در مورد آنچه میبیند شک کند. همین موضوع باعث میشود مخاطب همواره مرز بین حقیقت و توهمات شخصیت را گم کند و دچار تعلیق و دلهره شود.
داستانگویی مبهم؛ قرار دادن عناصر داستانی نامشخص که به تفسیر مخاطب وابسته هستند و تنش را افزایش میدهند. در واقع مسیر ابهامبرانگیز و دارای تعلیق زمینهای را ایجاد میکند تا مخاطب با یک معما رو به رو شود.
طراحی صدا؛ استفاده از صداهای ناآرامکننده یا سکوت مطلق برای ایجاد اضطراب و انتظار یکی از بهترین روشهای ایجاد حس ترس برای مخاطب است. بازی با صداهای مختلف و استفاده از نواهایی که از نظر روانشناسی باعث اضطراب می شوند میتواند تاثیرگذاری هر صحنه را چندین برابر کند.
فیلمبرداری؛ بهرهگیری از زوایای دوربین نامتعارف، قابهای بسته و نورپردازی کم برای ایجاد فضایی خفقانآور نیز یکی از تکنیک های اساسی برای افزایش تنش در این ژانر است.
تمهای روانشناختی؛ پرداختن به اختلالات روانی، بحرانهای هویتی و ترسهای وجودی که به ترسهای عمیق مخاطب متصل میشوند بسیار کمک کننده هستند. اختلالات روانپریشی، وسواس فکری، توهم و... میتوانند زمینه ایجاد داستانهایی با سطح وحشت بسیار زیاد را ایجاد کنند.
این روشها بهطور جمعی باعث میشوند که مخاطب در یک وضعیت ناآرامی ذهنی فرو برود و وضعیت روانی شخصیتها را بهشدت حس کند و به همین علت نویسندگان و کارگردانان از این تکنیک های به صورت جدی برای این ژانر استفاده میکنند.
داستانهایی که بر اساس پارانویا و توهم ساخته شدهاند، چه تأثیری بر ذهن مخاطب دارند؟
با نشان دادن شخصیتهایی که درک تحریفشدهای از واقعیت دارند، این نوع داستانها به خوبی به ترس جهانی از دست دادن کنترل یا به چالش کشیده شدن واقعیت افراد ضربه میزنند. این روایتها باعث میشوند مخاطبان با عدم قطعیت و ترس آنها همدلی کنند.
این درگیری احساسی باعث میشود مخاطب درباره ذهنیت خود و شکنندگی ادراک انسانی تأمل کند. این تضاد شناختی و احساسی، وحشتی عمیق و شخصی را ایجاد میکند که تأثیر آن از یک هیولای ترسناک یا صحنههای خونآلود بهمراتب بیشتر است.
نکته قابل توجه این ژانر در این است که مخاطب شخصیتی را مقابلش میبیند که تفاوتی با خودش ندارد و یک موجود فانتزی نیست؛ قرار دادن روان خود شخصیت به عنوان دشمنش همواره تاثیری ورای صحنه های تخیلی بر مخاطب میگذارد و دلهره و ترس عمیقتری را برای او ایجاد میکند.
ژانر وحشت روانشناختی در دهه اخیر چگونه تکامل یافته است؟
در دهه گذشته، این ژانر تغییرات قابلتوجهی داشته است که به تغییر ضائقه مخاطب و تغییر فضای داستانگویی و فیلمسازی بر میگردد.
روایتهای پیچیدهتر؛ در دهه اخیر کارگردانان از ساختارهای داستانی غیرخطی و چندلایه استفاده میکنند تا درک مخاطب را به چالش بکشند.
تلفیق با نقد اجتماعی؛ فیلمهای اخیر این ژانر، علاوه بر ترس، به مسائل اجتماعی مانند نژادپرستی، جنسیت و تروما نیز میپردازند و سعی بر این دارند که این موارد را با اصول روانشناختی مرتبت تلفیق کرده و تاثیرگذاری خود را گسترش دهند.
نوآوری بصری؛ ترکیب سبک سینمایی آرتهاوس (هنری) با وحشت روانشناختی، باعث ارتقای ارزش هنری این ژانر شده است و توانسته اهمیت این سبک را بیشتر از قبل مطرح کند.
در نهایت میتوان به این مورد اشاره کرد که این ژانر در دهه اخیر به شخصیتپردازی دقیقتر پرداخته و در این تلاش بوده که از طریق روایتهای احساسی، مخاطب را به درگیری ذهنی بکشاند.
این تغییرات باعث شدهاند که ژانر وحشت روانشناختی نهتنها در میان مخاطبان عام بلکه در میان منتقدان نیز محبوبتر شود.
فیلمهای مهم این ژانر بر اساس ترسهای درونی
در دهه اخیر فیلمهایی در این ژانر ساخته شدهاند که برخی از آنها با موفقیت رو به رو بودهاند.
بازار

از نمونههای موفق میتوان به «برو بیرون» ( 2017)اولین فیلم کارگردانیشده توسط جردن پیل اشاره کرد. این فیلم بهطرز هوشمندانهای وحشت روانشناختی را با نقد اجتماعی درباره نژادپرستی ترکیب کرد. موفقیت آن به دلیل فیلمنامه قوی، روایت منحصربهفرد و ارتباط با مسائل اجتماعی بود.
«موروثی» (2018) ساخته آری استر یکی دیگر از نمونه های موفق است که به ترومای خانوادگی و بیماری روانی بهعنوان عناصر ترسناک پرداخت. فضای دلهرهآور، بازیهای قوی و نمایش تأثیرات غم، این فیلم را به یکی از موفقترین آثار ژانر تبدیل کرد.
![]()
تصویری از فیلم «موروثی»
به «بابادوک» (2014) اثر جنیفر کنت نیز میتوان به عنوان یک نمونه موفق اشاره کرد فیلم استرس مادرانه و سلامت روان را از طریق یک داستان ترسناک استعاری به تصویر کشید. عمق احساسی فیلم و اجرای قوی آن، باعث استقبال گسترده شد.
برخی از آثار ساخته شده در ژانر وحشت-روانشناختی در دهه اخیر اما با شکست رو به رو بودهاند.
«اتاق ناامیدیها» (2016) یکی از این نمونهها است که با وجود ایده اولیه جالب، به دلیل فیلمنامه ضعیف و عدم شخصیتپردازی مناسب، نقدهای منفی دریافت کرد و در گیشه شکست خورد.
فیلم «آرامش» (2019) نیز فیلمی بود که بهعنوان یک تریلر روانشناختی معرفی شد اما به دلیل پیچشهای غیرمنطقی داستانی و لحن نامنسجم، هم از نظر تجاری و هم از نظر منتقدان شکست خورد. این شکست در شرایطی بود که بازیگرانی چون متیو مککانهی و ان هتوی نیز در این فیلم حضور داشتند.
اما دلایل موفقیت یا شکست در چیست؟
اگر بخواهیم به صورت الگومحورانه به این آثار نگاه کنیم و ویژگیها مشترک آثار موفق یا غیرموفق را دسته بندی کنییم می توانیم به این نتیجهگیری برسیم که فیلمهای موفق این ژانر معمولاً دارای روایتهای منسجم، شخصیتهای قوی، و توانایی برانگیختن ترسهای ذهنی مخاطب هستند.
در مقابل فیلمهایی که شکست میخورند، اغلب به دلیل ضعف در فیلمنامه، عدم پرداخت مناسب به شخصیتها، یا استفاده بیشازحد از کلیشههای ژانر مورد انتقاد قرار میگیرند.
با توجه به تحولات در حوزه فناوری و اجتماعی به نظر میرسد ژانر وحشت در آینده محدود نخواهد شد و روند رو به رشدی خواهد داشت.ترکیب تقاضای مخاطبان برای داستانهای پیچیده، کاوش در موضوعات مهم، پیشرفت تکنولوژی و محتواهای شخصیسازی شده باعث ایجاد چشمانداز روبه تکامل برای این ژانر است.