نمادسازی جعلی از هنر صهیونیسم در آکادمی اسکار
نوشتارها
بزرگنمايي:
راه ترقی - مشرق /متن پیش رو در مشرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
اهداف وضعیت نمایشی صهیونیستی، صرفا سیاسی و نظامی نیست. در چنین آثاری، نماد سازی زمینی و کاملا انسانی از قوم صهیون و تاثیر گذاری جهانی آنان دغدغه اصلی فیلم است.
آدرین برودی، بازیگر فیلم «پیانیست» (فیلمی با رویکرد حمایتی از هولوکاست)، در نودوهفتمین مراسم اسکار برای فیلم «بروتالیست» برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد شد و این دومین بار بود که پس از فیلم رومنپولانسکی، این جایزه را دریافت میکند.
دریافت مجسمه طلایی اسکار توسط این بازیگر از همان روزهای اعلام نامزدها، بسیار محتمل به نظر میرسید. او با ایفای نقشی خیالی، به عنوان یکی از بنیانگذاران سبک معماری بروتالیستی معرفی شد، کاراکتری که تمثیلی از «مارسل بروئل»، معمار و طراح مبلمان نوگرای مجارستانی-آلمانی است. بروئل در سال 1937 میلادی به ایالات متحده آمریکا نقل مکان کرد و در سال 1944 میلادی تابعیت آمریکا را دریافت کرد.
قلمروی محتوایی و مضمونی فیلم «بروتالیست» استعاری و انتزاعی است و شخصیت اصلی فیلم کاملاً خیالی و بر اساس نمونه واقعی پرداخت شده است.
اما با این استعارهها و تمثیلها از یک بازمانده هولوکاست، یک چهره سمبلیک در حوزه معماری ساخته میشود. اهداف وضعیت نمایشی صهیونیستی، صرفا سیاسی و نظامی نیست. در چنین آثاری، نماد سازی زمینی و کاملا انسانی از قوم صهیون و تاثیر گذاری جهانی آنان دغدغه اصلی فیلم است.
«بروتالیست» با تصویر ورود «لازلو تاث» به خاک آمریکا آغاز میشود. پیامهای ستایشگرایانه فیلم در مورد موضوع مهاجرت بسیار گل درشت به نظر میرسد.
مخاطب فیلمی که مرزهای واقعیت و خیال را در هم تنیده، در ستایش ممتاز بودن ایالات متحده برای مهاجران با اظهارات اخیر دونالد ترامپ مقایسه میکند و این سوال پیش میآید: اگر امروز جنگ جهانی دوم در حال روی دادن بود، آیا ترامپ مشغول فروختن اسلحه به هیتلر بود؟ آیا با سران متفقین همان رفتاری را میکرد که با زلنسکی انجام داد؟ آیا ترامپ از مهاجرت بازماندگان هولوکاست به خاک آمریکا جلوگیری میکرد؟
در متن فیلم هم مشاهده خواهیم کرد، اگر کسی به شهر حومهای در آمریکا نقل مکان کند و شبیه بقیه نباشد، به دلیل رنگ پوست یا باورها یا سنتهایش، همه میخواهند او را طرد کنند.
یادبودهایی که بر اساس معماری بروتالیسم در دهه 1950 ساخته میشدند، معارضان بیشماری داشت و بسیاری از مردم آمریکا میخواستند که به دلیل سبک ضد مسیحی، این ساختمانها تخریب شوند.
"موقعیت/وضعیت" نمایشی صهیونیستی
فضای تماتیک حاکم بر فیلم، صهیونیستی است. ما در سینمای جهان با وضعیت نمایشی تازهای به عنوان "موقعیت/وضعیت" نمایشی صهیونیستی مواجه هستیم. در این فیلم، مهاجرت لازلو به آمریکا، یافتن پناهگاه احتمالی برای همسر و خواهرزادهاش است که در نیمه دوم به او ملحق میشوند و تمام زندگیشان تحت تأثیر اردوگاههای کار اجباری و سایر تبعیضات ضد یهودی/نازی در ایالات متحده شکل گرفته است.
توسعه یافتن اسرائیل از طریق اخبار رادیویی شنیده میشود و زمانبندی داستانی فیلم فضایی را فراهم میآورد تا بخش چهارم اثر متمرکز بر ترومای مهاجرت به ایالات متحده و کوچ به اراضی اشغالی باشد.
میل خانواده لازلو برای فرار به سوی دولت-ملت جدید، یعنی اسرائیل، یک واکنش شدید به خودتخریبی غیرمنطقی فضای ضد مهاجرتی فیلم است؛ این واکنش منشاء ضد سرمایهداری دارد.
خون به پا خواهد شد؟
هریسون لی ون بورن (گای پیرس)، سرمایهدار قدرتمند حامی میلیاردر معمار مجارستانی آواره، لازلو تاث (آدرین برودی) است که در سال 1947 بدون هیچ سرمایهای به جزیره الیس میرسد و در کارگاههای ساختمانی به صورت کارگری معمولی مشغول کار میشود.
ون بورن (با بازی گای پیرس)، در ابتدا معمار مجارستانی تبعیدی، لازلو را تحت حمایت خود میگیرد. لازلو که در 1947 بدون هیچ دارایی به آمریکا میرسد، ابتدا در سایتهای ساختمانی کارگری میکند پروژهای که به سرعت به یک معمای مالی و ایدئولوژیک تبدیل میشود.
هریسون اعطای پروژه ساخت یک مرکز اجتماعی به یاد مادر مرحومش را پیشنهاد میدهد، او حاضر است 850,000 دلار از سرمایه شخصی خود را برای این پروژه هزینه کند. دولت محلی بودجه اضافی ساخت این ساختمان را تأمین خواهد کرد به شرطی که یک کلیسا در این مجموعه گنجانده شود.
لازلو اعتراض میکند که این امر باعث میشود این فضا (که از قبل قرار بود شامل کتابخانه، سالن سخنرانی و سالن ورزشی باشد) عملاً به چهار ساختمان در یک مجموعه تبدیل شود. پسر بورن، هری (جو آلوین)، که مسئول نظارت مالی پروژه است، در پاسخ میگوید که فکر میکرد معمار از این چالش استقبال کند. متأسفانه برای آرامش ذهنی خودش، لازلو واقعاً این چالش را میپذیرد و تلاش میکند تا پروژه را به واقعیت تبدیل کند، حتی اگر این به معنای کاهش دستمزد خودش برای تأمین بودجه باشد.
لازلو توث باید با محدودیتهای سرمایهگذاری و انتظارات متناقض حامیان مالی دستوپنجه نرم کند، از جمله اینکه دولت محلی برای مشارکت در تأمین بودجه، ساخت یک کلیسا را در پروژه الزامی کرده است، در حالی که توث ترجیح میدهد ساختمانی یکپارچه و متمرکز بسازد. در سطحی استعاری، این ساختمان نمادی از خود فیلم «بروتالیست» است، پروژهای بزرگ، پر از موانع و تناقضها، که هنرمند فراری از هولوکاست آن را باید تکمیل کند و مصالحهپذیری پیشه کند.
در همین راستا، فیلم چهار فضای مفهومی را بازنمایی میکند:
1- رابطه هنرمند و حامی مالی
2- بیگانگی مهاجران و هنرمندان که در آن کوربت تأکید میکند که در دهه 50، معماری بروتالیستی همانقدر نامطلوب به نظر میرسید که مانع حضور مهاجران در جوامع محافظهکار میشد.
3- صهیونیسم و هویت یهودی نوین پساهولوکاست. فیلم با اشارههای رادیویی به تأسیس اسرائیل، این گزینه را بهعنوان پناهگاهی احتمالی برای توث و خانوادهاش ارائه میدهد.
4- تروما و بقا: تجربه کمپهای کار اجباری و تبعیضهای مداوم، اضطرابی وجودی برای شخصیتها ایجاد کرده است.
شباهتهای غیرقابل انکار با پل توماس اندرسون
فیلم بهوضوح از آثار پل توماس اندرسون، بهویژه «خون به پا خواهد شد» و «استاد» (The Master)، تأثیر گرفته است. بهعنوان مثال:
هر دو فیلم در تاریکی مطلق و با موسیقی ارکسترال پرطنین آغاز میشوند.
شخصیت اصلی، پس از تجربهای سهمگین در جنگ جهانی دوم، به آمریکا بازمیگردد و در همان آغاز، با یک کارگر جنسی مواجه میشود.
یک سرمایهدار ثروتمند، ابتدا زندگی شخصیت اصلی را بهبود میبخشد اما در نهایت او را به سقوط میکشاند.
رابطه بین دین، سرمایهداری و ایدئولوژی خودبزرگبینانه آمریکایی، در مرکز روایت است.
در این فیلم هم شاهد تصاویری هستیم که ظاهراً از زمانه خودشان جدا افتادهاند: شکوهی بدون روح.
کارگردان با وجود جاهطلبیهایش،نمیتواند فیلم به قدرت آثار مرجع پل توماس اندرسون برساند و آن را در سطح و محدود به دیالوگها میکند.
شخصیت پیرس، بهرغم اجرای بینقصش، دیالوگهایی دارد که گاهی بیشازحد پراکنده و مبهم است و تأثیرگذاری مورد انتظار را ندارند. همچنین، اگرچه فیلمبرداری و نورپردازی بهاندازه کافی چشمنواز است، اما در مقایسه با فیلمی که درباره معماری بروتالیستی و فرمهای ساختاری خاص است، ترکیببندیهای بصری آن فاقد دقت و وسواس معماریوار به نظر میرسند.
ساخت فیلم «بروتالیست» از بردی کوربت هفت سال طول کشید، فرایندی که او بهوضوح آن را تجربهای دشوار و پرتنش یافته است. هم فیلم و هم مصاحبههای او درباره آن، بر این موضوع تأکید دارند که سرمایهگذاران موجوداتی بیرحم هستند.
به گفته کوربت، «بروتالیست» با بودجهای کمتر از 10 میلیون دلار ساخته شد او اشاره میکند:«من مجبورم با افرادی تعامل کنم که اخلاق و ارزشهای مشترکی با من ندارند.»هر کسی که برای یک فرد ثروتمند بیاعتنا و مستبد کار کرده باشد کسی که زیردستانش فقط زمانی میتوانند بفهمند که چگونه برنامه تقریباً غیرممکن او را (بهسختی) اجرا کنند که او از اتاق خارج شده باشد—با شخصیت نمادین «بروتالیست» کاملاً آشنا خواهد بود.»
بازار ![]()
-
جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۲:۵۵
-
۱۴ بازديد
-

-
راه ترقی
لینک کوتاه:
https://www.rahetaraghi.ir/Fa/News/1042927/